زنی که نمی خواست در سایه ی سارتر زندگی کند - منصوره اشرافی


Michael Kenna




زنی که نمی خواست در سایه ی سارتر زندگی کند


 نهم ژانویه  روزی است که در آن سیمون دوبوار  صد و سیزدهساله می شود. او مظهر روشن فکر ترین و آزاد اندیش ترین زن قرن بیستم بشمار می آید و نظرات ارایه داده شده اش در زمینه زنان و حقوق آنها هنوز پس از گذشت نیم قرن از شاخص ترین و مترقی ترین و ارزشمند ترین نظرات محسوب می شود.
اگر از من پرسیده شود که ، دوست دارم به جای چه کسی باشم؟ پاسخ خواهم داد هیچکس . چرا که دوست دارم، خود باشم. اما اگر ناگزیر و مجبور به دادن  یک پاسخ و یک انتخاب باشم، بی تردید خواهم گفت: سیمون دوبوار.

سیمون دوبوار می گوید « امروز می دانم که اگر بخواهم خود را تعریف کنم، اولین چیزی که باید بگویم این است که من زن هستم

این  فیلسوف، نویسنده، و فمنیست  فرانسوی در خانواده ای  کاتولیک  و بورژوای  فرانسوی به دنیا آمد و به همین دلیل از کودکی تحت آموزش هایی دینی  و فراگیری آداب بورژوایی خانواده اش قرار گرفت. اما این تعالیم مانع آن نشد  که سیمون به کتابخانه پدر رود و به طور پنهانی کتابهای ممنوع  از خواندن  را بخواند.
 شیوه زندگی سیمون دوبوار و دوستانش بیان گر سرگشتگی و عصیان نسل آگاهی در اروپا بود که او و سارتراز جمله نمایندگان آن محسوب می شوند. نسل عصیانگری که بسیاری از معادلات  و قواعداجتماعی را بر هم می زنند و برای آنها آزادی انسان مهم ترین وجه زندگی و تفکر است. آنها  مفاهیمی از قبیل عشق و اجبار و اختیار و مذهب  را مورد تعبیر ها متفاوت قرار داده و این را از نظر نباید دور داشته باشیم که سیمون دوبوار در زمان خود پرچمدار درهم شکستن قوانین دست و پا گیر اجتماعی بود .
علی رغم میل خانواده و مخالفت شدید پدرش برای خود زندگی مستقلی ترتیب داد و تحصیلات  را در دانشسرای عالی در رشته ادبیات و فلسفه به پایان رساند و پس از آن  مدت زیادی در مدارس تدریس کرد. همچنین  به تحصیل و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنت‌مارین و پس از آن فلسفه در سوربن پرداخت.  پس از آن  در زمره گروه فلسفی  سارترو دوستانش قرار گرفت و نزدیک ترین دوست  سارتر به شمار آمد .
 ارتباط آن‌ها، برخلاف روابط مرسوم در جامعه، منجر به  ازدواج و گام نهادن  در مسیر اخلاق بورژوایی مرسوم نبود. آنها با مردود شمردن اخلاق و روال زندگی طبقه بورژوا  با یکدیگر روابطی آزاد را بر قرار کردند که در عین حفظ صداقت  نسبت به یکدیگر، می توانستند  با افراد دیگر نیز روابط جنسی یا احساسی عمیق و پایدار یا سست و ناپایدار داشته باشد.آنها بر خلاف این تصور غلط و مرسوم را که ازدواج و عشق را مترادف و هم معنی می دانست رد کردند.
انگلس در کتاب معروف خود در مورد خانواده نشان می دهد که خانواده به این شکل وجود نداشته است و خود خانواده تابعی از گذاره ای مستقل به نام "شیوه تولید" می باشد. خانواده زاده سرمایه داری است!
از نظر مارکسیست ها"خانواده اولین سلول جامعه بورژوازی است". خانواده تولید انسان را در جامعه بورژوایی بر عهده گرفته، و به انسانهایی که تولید می کند می آموزد که باید در خدمت سرمایه داری باشند. باید هویت انسانی خود را کنار بگذراند و در روزمرگی "مدرسه- کار- ازدواج- والد شدن" غرق شوند. کسی که بخواهد این روند را بشکند و مقابل خانواده و به تبع آن جامعه سرمایه مدار بایستد، پذیرفتنی نیست
 سیمون در  بخشی از کتاب خاطرات خود  از روابط عاشقانه و عاطفی اش  با"نلسون آلگرن" و " کلودلانزمن"  می نویسد .
نلسون آلگرن نویسنده امریکایی از دوستان دوبوار بود که ارتباط با او منجر به دوستی و عشق  عمیقی میان آنها گردید. مسافرت سیمون به امریکا و مدتی که در آنجا اقامت داشت از تاثیرگزارترین دوران زندگیش و با دستاورد شناخت فراوانش از جامعه امریکا همراه می شود. آلگرن از سیمون می خواهد که در امریکا بماند ولی او وطن خود فرانسه را ترجیح داده و به آنجا باز می گردد. به گفته خود سیمون دبوار آشنایی با نلسون آلگرن یکی از مهم ترین انگیزه های نوشتن  کتاب" جنس دوم" محسوب می شود. 
 بعدها نیز آشنایی سیمون دوبوار چهل و چهار ساله با لانزمن نویسنده و روزنامه نگار بیست و شش ساله یهودی - فرانسوی بود که در شمار دوستان سارتر و سیمون دوبوار به شمار می آمد . او هجده سال از سیمون کوچکتر بود، ولی با این تفاصیل دوستی و ارتباط عمیق و عاشقانه ای بین آنها بوجود می آید که سالهای زیادی دوام داشته و  تا آخر عمر همچنان صمیمت این ارتباط حفظ می شود. او از طریق لانزمن با افکار و آرمان های یهودیان مترقی  آشنایی نزدیکی پیدا می کند.
   
بووار را مادر فمنیسمِ  می شناسند. او معتقد است که یک انسان زن زاده‌ نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود.  مهم ترین  اثر او  در  ارتباط  با مسایل مربوط به زنان با عنوان " جنس دوم"(Le Deuxième Sexe) نوشته شده در سال ١٩۴٩است .
  این کتاب به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شده است می‌پردازد. تاریخ انتشار جنس دوم تقریباً بین موج اول و دوم فمینیسم است. جنس دوم کتابی جنجال برانگیز بود و انتشار آن موجی از اعتراض ها، مخالفت ها و تهمت ها را به دنبال داشت و به طرز وحشیانه‌ای مورد حمله مطبوعات قرار گرفت و تا مدت‌ها در لیست کتاب‌های ممنوع بود. انتشار "جنس دوم" خشم  و واکنش های منفی گروهی از مردان را نیز در پی داشت سیمون دوبوار می گوید: " شدت این عکس العملها و کوته بینی ها مرا شگفت زده کرد."  کتاب مشتمل بر دو بخش است؛ بخش اول به تشریح و تحلیل پدرسالاری می‌پردازد و بخش دوم به بررسی تجارب ویژه زندگی زنان.
  در دورانی که فیلسوف بزرگ قرن ۱۹ (نیچه ) این چنین در مورد زنان نوشته است: 
(...زنان این همه دلیل برای سر افکندگی دارند ؛به خاطر این همه خرده بینی بی معنا؛ این همه سطحی گری  و خانم معلم بازی و گستاخی حقیر و ولنگاری حقیر وجسارت حقیر که در وجودشان نهفته است ـ فقط بررسی رفتار او با کودکان کافی است!ـ و تا کنون  به خاطرترس از مرد اینها همه را از ریشه بخوبی خفه و مهار کرده بوده است
امان از روزی که دراز نفسی جاودانه در زن ــ که از آن بهره ها داردــ رخصت یابد که پا به میان معرکه بگذارد .روزی که او از بیخ و بن آغاز به از یاد بردن زیرکی و هنر خویش کند ــیعنی دلبری و بازیگری و سهل انگاری و سبک کردن و سبک گرفتن کارها؛ روزی که از بیخ وبن آغاز به از یاد بردن استعداد ظریف خویش برای هوسبازیهای لذتبخش کند!...
زن را با حقیت چه کار! از ازل چیزی غریبتر و دل آزار تر و دشمن خوتر از حقیقت برای زن نبوده است ــ هنر بزرگ او دروغگویی است؛ و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبایی. بیایید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین  هنر و همین غریزه را در زن دوست  داریم و ارج می نهیم ــمایی که کار و بار دشواری داریم و برای سبک کردن خویش نیاز به آمیزش با موجوداتی داریم که در زیر دستان و نگاهها و حماقتهای ظریفشان؛ جدیت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آید...)

 بووار دلیل می‌آورد که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شده‌اند. در کتاب جنس دوم بووار می‌گوید که این طرز فکر با ادعای این‌که زنان در مقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیش‌روی زنان را گرفته است. به‌عقیدهٔ وی برای آن‌که فمینیسم بتواند به‌جلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. در این‌صورت زنان درست به‌اندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.  از نظر سیمون دوبوار مسأله زیردستی زن مقوله ای است که بر حسب قراردادها و سنتها در ذهن  مردم جای گرفته و کم و بیش از روی اراده بر آنان تحمیل شده است. 

 سیمون دوبوار از سال ۱۹۶۸ علاوه بر نوشتن به عرصه مبارزات اجتماعی برای حقوق زنان نیز وارد شد.  او در فعالیتهایی برای بدست آوردن حق سقط جنین و به وجود آمدن امکانات و شرایط مناسب  در این راستا ، ایجاد امکانات و حمایت از مادران مجرد، افشای تجاوز،  مبارزه با ختنه زنان، وجلو گیری ازخشونت علیه زنان حضور داشت.
.سیمون دوبووا، در 14 آوریل سال 1986، در سن هفتاد و هشت سالگی درگذشت.در آخر عمر گفت اگر امروز بخواهم خود را توصیف می کنم می گویم: « سیمون دوبووار هستم؛ یک زن، فمینیست، فیلسوف، رمان نویس و فعال سیاسی

آثار دوبوار

  مهمان - 1943
 خون دیگران - 1945
 همه میمیرند - 1947
 امریکای روزمره - 1948
  جنس دوم - 1949
  ماندارنها – 1954  
  خاطرات – 1958
  مرگی بسیار آرام - 1964
  تصاویر زیبا - 1966
  زن وانهاده - 1967
  پیری - 1969
  مراسم وداع-  1984


منصوره اشرافی

1 comment:

نصور said...

فرصتی شد تا پس از فاصله ای دور و نادیر دیدگاه را ببینم و از خواندنش در این سیاهه ی بدرنگ فضای مجازی نشئه شوم
برقرار باشید و سرفراز