Diego Rivera. From the cycle: Political Vision of the Mexican People (Court of Fiestas): Good Friday on the Santa Anita Canal. / Viernes de dolores en el canal de Santa Anita.. 1923-4. Fresco. 4.56 x 3.56 m. Ground floor, west wall wall. Ministry of Public Education, Mexico City, Mexico
علیرضا سیف الدینی
با من به حافظه ی
ما برگشتم و دیدم که از من هیچ نبوده آن جا
رفتم
هر جا که حرفی
به زبان پای طاووس شنیدم نشنیده
انگاشتم رفتم
پایم در
خارها به قصد ِ شکوفه در خیالم که در سرم بود و دیگر سری ام نبود
از خیلی که زیاد
بود و زیادتر هم می شد تا گلویم که
بریده بود رفتم
بیچاره نگو خدا را
بیچاره نبود اگرچه بود تو نگو
تا بالای این
خیل ِ تنهای در هوا ایستاده ای ی ی خدای من!!!!
مستم که می گفت نبود؟
بود تا گلوی شکوفه تا کجا رفتم؟
باریک
بودند نور بودند در هوا خیلی
عکسی درشت از
دستان خونین از آن جا که سکوت شروع
شود
تا توی عکس ِ آن
خیلی در هوا خونین رفتم
از دو دستم یکی
روی تپه بود و چشمم در غبار که می رفت و می برد بیچاره نگو
شب از من
برگردانده بود رویش را و آفتاب هم خواب هم
آب هم
من بی هیچ آفتاب
و خواب و آبی بیچاره نگو رفتم
دیو زیر آفتابی
که نبود در تابستانی که نبود ایستاده بود
با دست من که بی
سر تا فرق دیو با جام بزرگ
شراب رفتم
رنجم زبان باز
کرده بود از رویت خیلی که خونین بود درهوا
من با رنج و
زبان و خون به خون و زبان و رنج
مثل آنها که
باریک بودند و نور بودند در هوا بیچاره
نگو تا قلب سرخ صدا رفتم:
با بی خوابی های
ترکی من ِ ترک
با بی خوابی های
کردی من ِ ترک
با بی خوابی های
عربی من ِ ترک
با بی خوابی های
بلوچی من ِ ترک
با بی خوابی های
ایرانی من ِ ترک
بیچاره نگو با اژدها به جنگ ِ دیو
با من که برگشتم
به حافظه ما با نشانی از من میان
ما رفتم
No comments:
Post a Comment