Showing posts with label مهراوه جوان. Show all posts
Showing posts with label مهراوه جوان. Show all posts

بیوگرافی دیگو ریورا


ممDiego Rivera. The History of Mexico - The World of Today and Tomorrow.

Diego Rivera. The History of Mexico - The World of Today and Tomorrow. 1929-35. Fresco. South wall,  National Palace, Mexico City, Mexico.

Biography by Yuri Mataev
                                                     Translated by- Mehraveh  Javan
ترجمه: مهراوه جوان



کودکی و تحصیلات
Diego Rivera. Self-Portrait Dedicated to Irene Rich. / Autorretrato dedicado a Irene Rich.خوزه دیگو ماریا ریورا- بارینتوس[1] به همراه برادر دوقلوی خود خوزه کارلوس ماریا در هشتم دسامبر 1886 (برطبق برخی منابع سیزدهم دسامبر) در شهر گواناخاتو[2] مکزیک به دنیا آمد. پدرش دیگو ریورا و مادرش ماریا دل پیلار بارینتوس[3] هر دو معلم مدرسه بودند. طبق برخی از منابع جد پدری او در روسیه متولد شده و به مکزیک مهاجرت کرده بود. مادر دیگو هم  از طرف یکی از اجدادش نژاد سرخپوستی داشت.
برادر دیگو کمی بعد از تولد جان می سپارد. در 1892 خانواده ریورا به مکزیکوسیتی نقل مکان کرده و دیگو به مدرسه کاتولیک کارپنتیر[4] فرستاده می شود.
دیگو خیلی زود علاقه خود را به نقاشی نشان می دهد. در 1896 در کلاس های بعد از ظهر آکادمی هنر سن کارلوس شرکت می کند. دو سال بعد علیرغم میل پدرش که آرزو داشت پسرش شغلی نظامی داشته باشد، به طور تمام وقت در آکادمی مشغول تحصیل می شود. دیگو تحت نظر نقاشانی چون سانتیاگو ربول[5]، فلیکس پارا[6] و خوزه ماریا ولاسکو[7] آموزش می بیند و پایه ای قوی بر مبنای اصول کلاسیک در تحصیلات هنری او به وجود می آید.
در 1906 دیگوی بیست ساله برای اولین بار آثار خود را به عنوان قسمتی از نمایشگاه سالیانه آکادمی سن کارلوس به نمایش می گذارد.

پیشرفت هنری: اروپا
در 1907 فرماندار ایالت وراکروز[8] هزینه سفر به اروپا و ادامه تحصیلات هنری نقاش جوان را تقبل کرده؛ به این ترتیب در ژانویه 1908 دیگو مکزیک را به مقصد اسپانیا ترک می کند. در اروپا ریورا سبک ها و تکنیک های مختلف و شیوه های اساتید قدیمی مثل ال گرکو[9] و نقاشان ایتالیایی رنسانس را با کلاسیسم، امپرسیونیسم و حرکت های معاصر کوبیسم و پسا امپرسیونیسم  را می آزماید و سرانجام به سبک رئالیسم ساده و مستقیم  سبکی که مشخصه آثار بعدی او شده، می رسد.
پس از یک سال اقامت در اسپانیا، در 1909 به فرانسه، انگلستان و بلژیک سفر می کند. در بلژیک با نقاش و معلم هنر روس، آنجلینا بلوف (بلووا)[10] آشنا می شود. این آشنایی به دوازده سال ارتباط عاشقانه او با آنجلینا می انجامد.
بعضی از آثار این دوره او خانه بر پل (1909)، سر زن برتون(1910) و دختر برتون (1910) هستند.  این نقاشی تاثیرات قوی آموزشهای آکادمیک پیشین او را نشان می دهند.
در 1910 ریورا برای اولین بار آثار خود را در سالون د ایندیپندنت[11] پاریس به نمایش می گذارد. در آگوست همان سال به مکزیک باز گشته و در آکادمی سن کارلوس نمایشگاه برپا می کند. بازگشت او با انقلاب مکزیک مصادف می شود، انقلابی که دو دهه طول کشیده و در شهرت یافتن ریورا نقش مهمی ایفا می کند. بعدها ریورا در خاطرات خود ادعا می کند که در انقلاب در جبهه زاپاتا جنگیده است، اما این ادعا برطبق مدارک درست به نظر نمی رسد.
چند ماه بعد از پایان نمایشگاه، ریورا به اروپا بازمی گردد. تابستان را در پاریس می گذراند و سپس به کاتالونیای اسپانیا می رود. در 1912 او و آنجلینا به پاریس نقل مکان می کنند. در آثار این دوره او اولین نشانه های سبک کوبیسم دیده می شود.
در 1913، اولین آثار کوبیستی او در پاریس به نمایش در می آید. با شروع جنگ جهانی اول، دیگو و آنجلینا به اسپانیای بی طرف در جنگ، نقل مکان می کنند و در شهرهایی چون مایورکا، بارسلونا و مادرید اقامت می گزینند.
در 1915 ریورا اولین نمایشگاهش در ایالات متحده را در گالری هنرهای مدرن نیویورک برگزار می کند. با وجود جنگ ریورا به پاریس بازمی گردد و رهبر گروه کوبیست های کلاسیک که شامل هنرمندانی چون خوان گریس[12]، جینو سورینی[13] و ژان متزینگر[14] است، می شود. آنجلینا او را با حلقه روشنفکری آشنا می کند که در آن هنری ماتیس[15] و بسیاری از هنرمندان روس عضویت دارند.
همان جا ریورا با هنرمند روس مارونا ووروبیو- استبلسکا[16] آشنا می شود و در حالی که هنوز با آنجلینا رابطه دارد، رابطه عاشقانه ای را با او آغاز می کند. سال بعد آنجلینا و او صاحب فرزند پسری می شوند و نام او را دیگو می گذارند. دیگوی کوچک قربانی اپیدمی آنفولانزایی می شود که در واپسین سال جنگ اروپا را فرا می گیرد. در 1919 مارونا دخترش ماریکا[17] را به دنیا می آورد و ادعا می کند که کودک، فرزند ریورا است. ریورا گرچه هرگز رسما این ادعا نمی پذیرد اما معشوقه و کودک او را از نظر مالی حمایت می کند.
در 1917 ریورا توسط گالری لافورت مدرن[18] استخدام می شود و به نظر می رسد که شغل خوبی به عنوان یک کوبیست به دست خواهد آورد. اما این اتفاق هرگز نمی افتد؛ نقاشی های کوبیستی ریورا توسط پیر روردی[19]، منتقد با نفوذ پاریسی به شدت مورد حمله قرار می گیرد. ریورا به او پاسخ می دهد و بحث آنها به درگیری لفظی می انجامد. ریورا کوبیسم را رها می کند و با بسیاری از دوستان خود قطع رابطه می کند.
از جمله نقاشی های این دوره او منظره تولدو[20] (1912)، ملوان بر سر میز صبحانه (1914) و منظره زاپاتا-چریک (1915) است. نقاشی های این دوره او تاثیر پسا امپرسیونیسم مخصوصن سبک سزان[21] را نشان می دهند. کم کم او به نقاشی فیگوراتیو باز می گردد.
در 1919 ریورا با دیوید آلفارو سیکوروس[22]، نقاشی مکزیکی و کمونیستی افراطی آشنا می شود. این دو به بحث درباره ضرورت پایه گذاری سبک مکزیکی منحصر به فردی در هنر، بر پایه هنر مکزیکیان پیش از کلمب می پردازند. رشد و بلوغ هنری ریورا به اوج خود نزدیک می شود.
در 1920 و 1921 ریورا به سفر در ایتالیا می پردازد. او به شدت تحت تاثیر نقاشی های دیواری بزرگ استادان ایتالیایی قرار می گیرد. این سفر ها او را به آخرین مرحله تحول سبک هنریش می رساند.
بعد از اقامت کوتاهی در پاریس ، ریورا به اقامت 14 ساله خود در اروپا پایان می دهد؛ به مکزیک باز می گردد و تمام روابط خود را با دوستان اروپایی و معشوقه هایش می گسلد.


بازگشت به وطن؛ آغاز محبوبیت
بازگشت ریورا به زادگاه خود مقارن با اتخاذ سیاست گسترش آموزش عمومی توسط دولت مکزیک بود. این سیاست علاوه بر مسایل دیگر شامل تامین بودجه برای نقاشی های دیواری در مکان های عمومی نیز بود.
در 1922 ریورا اولین نقاشی خود خلقت را به سبک مکزیکی بر یکی از دیوار های آمفی تاتر سیمون بولیوار می کشد. این اثر بسیاری از ایده آل های جنبش نوین هنر مکزیک را در بر داشت: برابری نژادی با چهره هایی از نژادهای مختلف مکزیک، سمبل های مذهبی و یگانگی انسان و طبیعت. متاسفانه این نقاشی یک دهه بعد در زمان حکومت ملی گرای پلوتارکو الیاس کالس[23] تخریب شد.
Diego Rivera. From the cycle: Political Vision of the Mexican People (Court of Fiestas): The Sacrificial Offering - Day of the Dead.  / La ofrenda -در همان سال با یکی از مدل هایش به نام گوادالوپه مارین[24] ازدواج می کند. اولین فرزند آنها، دختری به نام گوادالوپه در 1924 و دومین فرزندشان، دختری به نام روت[25] در 1927 متول می شوند.
در همان زمان ریورا به تاسیس اتحادیه نقاشان، مجسمه سازان و گرافیست های انقلابی کمک می کند. از طریق همین اتحادیه با ایدئولوژی کمونیسم آشنا می شود و کمی بعد به حزب کمونیست مکزیک می پیوندد. این نکته فابل بحث است که آیا ریورا واقعا به کمونیسم معتقد بود یا فقط با سایر هنرمندان همراهی می کرد. البته تقریبا مسلم است که او هیچ یک از آثار مارکس یا تئوریسین های بزرگ را نخوانده بود.
در سپتامبر 1922 ریورا  کار بر روی یک پروژه نقاشی دیواری را شروع می کند. قرار بود او دو دیوار داخلی تالار ساختمان جدید SEP را نقاشی کند. او می بایست با کمک یک تیم 117 نفره سطحی به مساحت 16000 متر مربع را نقاشی می کرد. این پروژه 6 سال طول کشید و در 1928 به پایان رسید و امروزه یکی از بهترین آثار او محسوب می شود.
بعضی از طرح های این پروژه ورودی معدن(1923)، فستیوال میز[26](1924)، روز مرده(1924) و جمعه خوب  در کانال سانتا آنیتا(1924) هستند.
از 1925 ریورا کار بر روی طرح هایی در مدرسه ملی کشاورزی در چاپینگو[27] را آغاز می کند. طراحی های او بی شباهت به طرح های میکل آنژ نبود؛ گرچه ریورا سمبلهای مسیحی را به کار نبرده و ترکیبی از سمبل های سوسیالیستی و مذهبی سرخپوستی را به کار برده است.
در 1927 ریورا به عنوان عضوی از حزب کمونیست مکزیک برای شرکت در جشن دهمین سالگرد انقلاب اکتبر به اتحاد جماهیر شوروی دعوت می شود. ریورا از زمان اقامتش در پاریس همواره می خواست روسیه را ببیند بنابرین مشتاقانه عازم سفر می شود. اما دیدن شوروی او را ومتقابلا افکار سیاسی او دولت شوروی را نا امید می کند. بعد از استقبالی گرم و 9 ماه اقامت، از او خواسته می شود شوروی را ترک کند. در این مدت اوتنها چند نقاشی آبرنگ کشیده است.
در 1928 با بازگشت به مکزیک کار بر روی پروژه SEP را از سر می گیرد. در همین زمان با دانشجوی هنر فریدا کالو[28] آشنا می شود. این آشنایی بهترین طرح مجموعه SEP را رقم می زند. در این نقاشی ریورا علاوه بر کارگران با بیل وتفنگ بر دوش بسیاری از همکاران و دوستان خود را نیز در نقاشی جای داده است. در گوشه چپ نقاشی، دیوید آلفارو سیکوروس دیده می شود. در سمت راست هم خولیو آنتونیو ملا[29]، یکی از پایه گذاران حزب کمویست کوبا و تینا مودوتی[30] فعال برجسته کمونیست ایتالیایی- آمریکایی قرار دارند. در مرکز طرح فریدا کالو با لباس سرخ حزب کمونیست (گرچه در آن زمان کالو عضو آن نبود) دیده می شود.
در این زمان وضع سیاسی مکزیک دستخوش تغییر  شد و بودجه نقاشی های مکان های عمومی قطع شد. بسیاری از نقاشان دیواری پایتخت را به مقصد شهرستان ها ترک کردند. اما ریورا در مکزیکو سیتی می ماند و سعی می کند دولت را از قطع بودجه منصرف کند.
در اواخر 1928 ریورا تقاضای طلاق از همسر خود، گوادالوپه می کند و سال بعد از آن با کالو ازدواج می کند.

 1929 سال پرباری برای ریورا بود. نقاشی هایی بر دیوار های کاخ ملی و وزارت بهداشت می کند و برای تدریس به آکادمی هنر سن کارلوس دعوت می شود. اما کمی بعد با فشار اساتید چپگرا که او را متعهد به آرمان های سیاسی کمونیسم نمی بینند، از کار برکنار می شود. همان سال ریورا که دیگر نمی خواست در مناقشات سیاسی درگیر شود؛ حزب کمونیست را ترک می کند.
ایالات متحده
نقاشی های دیواری ریورا توجهات بسیاری را در همسایه شمالی مکزیک، ایالات متحده بر انگیخته بود. ریورا دعوت های زیادی را برای سفر به آمریکا دعوت می کرد. وقتی هنر او به دیگر مذاق دولت مکزیک که روز به روز راستگراتر می شد، خوش نیامد؛ ریورا تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند.
Diego Rivera. Detroit Industry.ریورا چهار سال بعد را، در ایالات متحده گذراند. در 1930 در ساحل غربی اقامت گزید و به کار بر روی نقاشی های دیواری مدرسی هنرهای زیبای کالیفورنیا پرداخت. سال بعد به نیویورک نقل مکان کرد و در موزه هنر مدرن نیویورک که تازه بازگشایی شده بود نمایشگاه برپا کرد. این نمایشگاه بعد از نمایشگاه هنری ماتیس، دومین نمایشگاه انفرادی بود که در این موزه برگزار می شد.
در ابتدای ورود عموم مردم و خریداران نقاشی از او مشتاقانه استقبال کردند؛ اما روشنفکران و هنرمندان که به درستی او را رقیبی توانا می دیدند، با سوظن به او می نگریستند. جالب اینست که در پایان اقامتش در ایالات متحده دقیقا عکس آن دیده می شد: ریورا و همسرش کالو حلقه های روشنفکری آمریکا را به وجد آوردند، اما خریداران به خاطر ایدئولوژی و سمبولیسم سوسیالیتی کارهایش علاقه ای به او نداشتند.
در ایالات متحده او یکی از بزرگترین شاهکارهایش و یکی از عظیم ترین آثار قرن بیستم را نقاشی می کند؛ سری طراحی های صنعت دیترویت که در سال های 1932 و 1933 کشید. بر پایه مشاهدات ریورا در کارخانه های خانواده فورد، در این اثر همان طور که پیشتر کارگران مکزیکی مزارع را به تصویر کشیده بود، کارگران صنعتی آمریکا به تصویر در آمده بودند.
بسیاری از منتقدان به خاطر آن که در نقاشی مایه های کمونیستی و سوسیالیستی می دیدند، آن را محکوم کردند. اما خانواده فورد که حامی مالی اثر بود، از آن دفاع کرد و به ریورا اجازه داد آن را به پایان برساند.
اما در مورد نقاشی ریورا در بنیاد راکفلر در نیویورک اوضاع به گونه ای دیگر پیش رفت. از او خواسته شده بود نقاشی ای با سوژه حرکت بشر به سوی زندگی بهتر بکشد. ریورا تصمیم می گیرد از پرتره های لنین و تروتسکی استفاده کند که البته حامیان مالیش آن را نمی پسندند. پروژه تعطیل می شود و نقاشی نیمه تمام از روی دیوار پاک می شود. ریورا اما این طرح را در 1934 وقتی به همراه فریدا به مکزیک باز می گردد بر دیوار کاخ هنرهای زیبای مکزیکوسیتی دوباره نقاشی می کند.عنوان این نقاشی انسان گرداننده جهان است.

ریورا در اوج
پس از طرد شدن از سوی حزب کمونیست و بورژوازی آمریکا، دیگو ریورا در 1934 به مکزیک باز می گردد و دولت میانه روی جدید به گرمی او را می پذیرد.
ریورا تعدادی نقاشی برای ساختمان های دولتی از جمله سری طرح های "سرگذشت مردم مکزیک" برای کاخ ملی مکزیکوسیتی می کشد. این اثر که در 1929 آغاز شده بود و ریورا به خاطر سفر به آمریکا آن را نیمه تمام رها کرده بود شامل طرح هایی مثل مکزیک پیش اسپانایا- دنیای اولیه سرخپوستان (1929)، تاریخ مکزیک از پیروزی تا 1930(1931) و مکزیک امروز و فردا (1935) است.
در این دوران ریورا هر چه بیشتر به نقاشی در آتلیه خود می پردازد و سبک های مختلف را می آزماید؛ اما بیشتر به طراحی پرتره هایی از مردم عادی مکزیک می پردازد. نقاشی مناظر مکزیک نزد توریست ها بسیار محبوب بودند و ریورا را تامین مالی می کردند. ریورا از پول حاصل از فروش نقاشی هایش به جمع آوری کلکسیونی از آثار هنری سرخپوستان  پیش از ورود اسپانیاها پرداخت.
کمی بعد از بازگشت از آمریکا ریورا از سوی حزب کمونیست مکزیک و دیوید آلفارو سیکوروس مورد حملات شدید قرار می گیرد و خائن خوانده می شود. در 1936 ریورا رسما دلیل جدایی و اختلاف خود با حزب کمونیست را دیدگاه های استالینیستی حزب عنوان می کند.
در همان سال ریورا به دولت مکزیک پیشنهاد می کند به لئون تروتسکی که به علت فشار های اتحاد جماهیر شوروی  از نروژ اخراج شده؛ پناهندگی سیاسی اعطا کند. دولت مکزیک به شرط عدم فعالیت سیاسی تروتسکی، پیشنهاد را می پذیرد و در 1937 تروتسکی و همسرش ناتالیا سدووا[31] به منزل ریورا و کالو نقل مکان می کنند.اما ریورا تروتسکیست نبود و همین اختلاف عقیده به جدایی ایدئولوژیک آنها منجر شد. رابطه تروتسکی با کالو هم بر مشکلات افزود و در 1939 سرانجام تروتسکی و همسرش منزل ریورا را ترک کردند. همین موضوع باعث طلاق ریورا  و کالو شد زیرا کالو می خواست تروتسکی در منزل آن ها بماند. مدت کمی بعد از آن تروتسکی ترور شد.
اما ریورا و کالو نتوانستند مدت زیادی جدا از هم زندگی کنند و کمتر ازیک سال بعد دوباره ازدواج می کنند. در 1940 ریورا دوباره به ایالات متحده سفر می کند. او گرچه از ماجرای نقاشی اش در بنیاد راکفلر جریحه دار شده است، اما از مخالفت ایالات متحده با فاشیسم خوشحال است. این موضوع سوژه طرح هایی با نام اتحاد پان آمریکن (1940) می شود. این سری طرح ها عناصر زندگی مدرن در ایالات متحده و مکزیک، چهره ها و وقایع تاریخ دو کشور با سمبولیسم سرخپوستی را نشان می دهند.
در 1941 ریورا آناهواکالی[32]، موزه ای برای کلکسیون شخصی آثار سرخپوستان را تاسیس می کند. او تصمیم می گیرد که ساختمان موزه از سنگ و شبیه هرم آزتک ها در تنوچیتلان[33] باشد.
در 1943 ریورا به عضویت کالج ملی در می آید و کنفرانس هایی با موضوعات سیاسی، علمی و هنری برگزار می کند. در همان سال عنوان استاد افتخاری کالج هنری اسمرالدا[34] را دریافت و در 1947 همراه با خوزه کلمنته اوروزکو[35] کمیته نقاشی دیواری انستیتوی هنرهای زیبا را تاسیس می کند. در این مدت نقاشی هایی برای کاخ ملی و هتل دل پرادو[36] می کشد.
در 1949 ریورا پنجاهمین سال فعالیت هنری خود را با برپایی نمایشگاهی عظیم در کاخ هنرهای زیبا جشن می گیرد.سال بعد جایزه ملی نقاشی را از دولت مکزیک دریافت می کند. او به همراه سیکوروس، اوروزکو و روفینو تامایو[37] هنر مکزیک را در جشنواره نقاشی ونیز به نمایش می گذارند.


واپسین سال ها
در 1951 ریورا پروژه جدیدی را شروع می کند. از او خواسته شده نقاشی هایی برای زیر آب برای پارک چاپولتپک[38] مکزیکوسیتی بکشد.عنوان نقاشی "آب مبدا حیات"بود. ریورا قبلا کاری شبیه به آن نیافریده بود بعد از آن هم نیافرید.
Diego Rivera. Detroit Industry.طراحی در اطراف و کف یک استخر صورت می گرفت. در یک طرف استخر ریورا یک فیگور زنانه و در طرف دیگر فیگوری مردانه کشید. در اطراف آنها تمام صورت های حیات دیده می شدند: گیاهان، ماهی ها و غیره. در سمتی که لوله های آب قرار داشتند انسان هایی در حال حفر چاه را نقاشی کرد. در طرف چهارم ریورا استفاده از آب را در کشاورزی و بازآفرینی به تصویر کشید. این اثر یکی از آخرین آثار برجسته او در مکان های عمومیست.
در 1953 بر دیوار های تیترو د لوس انسورجنتس[39]، استادیوم دانشگاه مکزیک و بیمارستان لارازا[40] نقاشی می کشد. این ها آخرین نقاشی ها از 67 نقاشی او در مکان های عمومیست. بیشتر آثار او در دهه 1950 در آتلیه آفریده شده و اکثرا پرتره هستند.
در همان سالها ریورا تحت تاثیر همسرش به کمونیسم باز میگردد و این بازگشت در برخی کارهای او دیده می شود. او بارها درخواست عضویت مجدد در حزب کمونیست مکزیک را می کند اما درخواستش پذیرفته نمی شود.
مرگ فریدا کالو در 1954 به سال ها رابطه پر شور و پر فراز و نشیب آن ها پایا ن می دهد. با مرگ فریدا ریورا نیز خود را برای مرگ آماده می کند و موزه آناهواکالی خود و خانه فریدا را به دولت مکزیک واگذار می کند تا موزه ای عمومی شود.
کمی بعد درخواست عضویتش در حزب کمونیست پذیرفته می شود. در 1955 بیماری سرطان او تشخیص داده می شود و برای معالجه راهی شوروی می شود.نتیجه این سفر آفرینش نقاشی روزی از ماه مه در مسکو(1956) است.
دیگو ریورا در 1957 پس از بازگشت به مکزیک در اثر خونریزی مغزی درگذشت. دولت مکزیک وصیت نامه او را که می خواست بدنش سوزانده شود و خاکستر پیکرش با خاکستر پیکر فریدا آمیخته شود؛ به جا نیاورد و وی در گورستان مشاهیر روتوندا[41] به خاک سپرده وآتلیه نقاشی اش نیز به موزه تبدیل شد.




[1] Jose Diego Maria Rivera-Barrientos
[2] Guanajato
[3]  Maria del Pilar Barrientos
[4]  Carpantier
[5] Santiago Rebull
[6] Felix Parra
[7] Jose Maria Velasco
[8]  Veracruz
[9] El Greco
[10] Angelina Beloff (Belova)
[11] Salon des Independents
[12] Juan Gris
[13] Gino Severini
[14] Jean Metzinger
[15] Henri Matisse
[16] Marevna Vorobiev-Stebelska
[17] Marika
[18] L’Effort Moderne
[19] Pierre Reverdy
[20] Toledo
[21] Cezanne
[22] David Alfaro Siqueiros
[23] Plutarco Elias Calles
[24] Guadalupe Marin
[25] Ruth
[26] Maize
[27] Chapingo
[28] Frida Kahlo
[29] Julio Antonio Mella
[30] Tina Modotti
[31] Natalia Sedova
[32] Anahuacalli
[33] Tenochitlan
[34] Esmeralda
[35] Jose Clemente Orozco
[36] Del Prado
[37] Rufino Tamayo
[38] Chapultepec
[39] Teatro de los Insurgentes
[40] La Raza
[41] Rotunda

زندگینامه فریدا کالو

Frida Kahlo. Self-Portrait with Loose Hair.
Frida Kahlo. Self-Portrait with Loose Hair. 1947. Oil on masonite. 61 x 45 cm Private collection.




 مهراوه جوان





فریدا کالو[1] نقاش مکزیکی بیشتر با پرتره ایی که از خود کشیده است شناخته می شود. از 143 نقاشی به جای مانده از کالو، 55 نقاشی پرتره هایی از خود اوست. کالو خود در این باره گفته است: " من خودم را می کشم چون اکثر اوقات تنها هستم و چون سوژه ای هستم که بهتر از هر سوژه ی دیگری می شناسم." اکثر این پرتره ها بیانگر دردهای جسمی و روحی او در زندگی پر رنج اوست. دردهای جسمانی، 35 عمل جراحی، زندگی زناشویی آشفته و ناتوانی در بچه دار شدن همه در نقاشی های او منعکس شده اند. او خود گفته است:" من هرگز رویا ها را نقاشی نکردم. من واقعیت خودم را کشیده ام."
نقاشی های کالو را در زمره هنر بدوی[2] (و همچنین سورئالیستی) قرار می دهند. کالو تحت تاثیر فرهنگ مکزیک  در نقاشی هایش از رنگ های درخشان و سمبولیسم دراماتیک استفاده کرده است. او عناصر کلاسیک مذهبی مکزیک را با سورئالیسم در آمیخته است مثلا بارها در نقاشی هایش از میمون استفاده کرده است که در اساطیر مکزیک نماد شهوت است اما فریدا آنرا به عنوان سمبل لطافت و عنصر محافظت کننده استفاده کرده است. مضامین مسیحی و یهودی نیز در نقاشی های او دیده می شود و نقاشی هایش توسط فمینیست ها به خاطر نمایش جسورانه تجربه های زنانه ستوده شده است.

Frida Kahlo. Self-Portrait with Monkey.
Frida Kahlo. Self-Portrait with Monkey. 1940
کالو در زمان زندگیش برای مردم چندان شناخته شده نبود و معمولا از او با عنوان همسر دیگو ریورا[3] یاد می شد. تنها در دهه 1980 بود که عموم مردم او را شناختند. در این زمان در مکزیک جنبشی هنری با نام نئومکزیکنیسم[4] آغاز شد و این جنبش به شهرت یافتن فریدا کمک بسیاری کرد. به علاوه نمایشگاه هایی از آثار او در بریتانیا، سوئد، آلمان و ایالات متحده برگزار شد و فیلمی موفقیت آمیز از زندگی او و ریورا ساخته شد.
گرامیداشت صدمین سال تولد او در 13 جولای سال 2007 با بزرگترین نمایشگاه آثار او در مکزیک برگزار شد. این نمایشگاه شامل یک سوم آثار هنری او و نامه ها و دست نوشته های او بود.
***
فریدا کالو با نام کامل ماگدالنا کارمن فریدا کالو کالدرون[5] در ششم جولای سال 1907به دنیا آمد. گرچه خود او همیشه تاریخ تولدش را هفتم جولای سال 1910 ذکر می کرد چون دوست داشت سال تولدش با شروع انقلاب مکزیک هم زمان باشد تا شروع زندگی اش با تولد مکزیک مدرن مصادف باشد.
 فریدا سومین دختر از چهار دختر کارل ویلهلم کالو[6]، آلمانی یهودی با تبار مجار بود. ماتیلده کالدرون  گونزالس[7] مادر فریدا، همسر دوم ویلهلم و مکزیکی کاتولیک  بود. پدر فریدا از همسر قبلی خود دو دختر داشت و تمام خانواده در خانه ای ("خانه آبی[8]") که ویلهلم و ماتیلده در 1904 در کویواکان[9] در حومه مکزیکوسیتی بنا کرده بودند، زندگی می کردند.
پدر بزرگ فریدا عکاس بود و به پدر او کمی عکاسی و نقاشی آموخته بود. ویلهلم که بعد از به تابعیت مکزیک در آمدن نام خود را به گولرمو[10] تغییر داده بود، به تجارت مشغول بود و از کمیسیون هایی که از دولت مکزیک می گرفت به ثروتی نسبی دست یافته بود. اما انقلاب مکزیک که در 1910 آغاز می شود و دهه ها طول می کشد باعث بیکاری پدر فریدا می شود. در نتیجه کودکی فریدا در فقر نسبی می گذرد.
در سال 1913 فریدای 6 ساله به فلج اطفال مبتلا می شود و در اثر آن پای راست او برای همیشه از شکل طبیعی خارج می شود و باریک تر از پای دیگرش به نظر می رسد. به همین خاطر در کودکی او را "فریدای پا قلابی" صدا می کردند. کالو در مورد نقص پایش بسیار حساس بود و برای پنهان کرن آن ابتدا پوشیدن شلوار را امتحان کرد اما بعدا از دامن های بلند از مد افتاده استفاده کرد. این طرز لباس پوشیدن بعدها مشخصه ی فریدا کالو شد.
برخلاف بسیاری از هنرمندان، کالو نقاشی را از سالهای کودکی آغاز نکرد. گرچه پدرش برای سرگرمی نقاشی می کرد اما دخترش نقاشی را جدی نمی گرفت.
Frida Kahlo. Self-Portrait.
Self-Portrait. 1940
 فریدا تحصیلات ابتدایی خود را در کولجیو آلمان[11]، مدرسه آلمانی مکزیکوسیتی می گذراند. در سال 1922 فارغ التحصیل می شود و تحصیل در اسکوئلا نسیونال پرپاتوریا[12] (مدرسه (مدرسه ملی آماده سازی) را که بهترین مدرسه ی آمادگی برای کالج در مکزیک بود، آغاز می کند. از 2000 دانش آموز مدرسه فقط 35 نفر دختربودند. فریدا با این هدف که در آینده پزشک داروساز شود، رشته علوم طبیعی را انتخاب می کند.
در همان مدرسه فریدا برای نخستین بار با ایده های سوسیالیسم و ناسیونالیسم سوسیال آشنا می شود. او به گروهی می پیوندد که به خاطر کلاه های خاص خود "کاچوچاس[13]" خوانده می شدند. بسیاری از اعضای این گروه بعد ها چهره های مهم سیاسی و فرهنگی مکزیک  شدند.
اتفاقی که زندگی فریدا کالو را برای همیشه دگرگون می کند و باعث ورود او به دنیای هنر می شود در سپتامبر 1925 وقتی او و دوست پسرش آلخاندرو گومز آریاس[14] از مدرسه به خانه باز می گشتند رخ می دهد. اتوبوسی که آن دو در آن بودند با یک ترن برقی برخورد می کند، چند نفر کشته می شوند و کالو دچار جراحات شدیدی می شود و او سه ماه در تختخواب بستری می شود. حتی بیم آن می رفت که او توانایی راه رفتن را برای همیشه از دست بدهد. گرچه کالو توانایی راه رفتن را دوباره به دست می آورد، اما آثار جسمانی این حادثه تا آخر عمر کالو را آزار می دهند.
در زمانی که کالو در تختخواب خود بستری است، قلم مو را به دست می گیرد تا درد و ملال خود را با نقاشی تخفیف دهد. پدر و مادرش آینه ای در اتاقش نصب می کنند تا بتواند از خود به عنوان مدل استفاده کند و این گونه است که کالو نخستین پرتره هایش را از خود می کشد.

Frida Kahlo. Self-Portrait.
Frida Kahlo. Self-Portrait. 1929..
 بعضی از نقاشی های اولیه او "پرتره از خود در لباس ابریشم"(1926)، "پرتره میگوئل ن. لیرا " (1927) [15]، "پرتره آلیشیا گالانت"([16] (1927  و "پرتره خواهرم کریستینا[17]"و(1928) هستند. رنگ های مات و پس زمینه های یک دست این نقاشی ها نمایانگر نفوذ شدید سبک اروپایی در هنر آن دوران مکزیک هستند. البته این مسئله به زودی تغییر می کند.
انقلاب در حال پیشروی مکزیک با تغییرات فرهنگی همراه بود، از جمله شکل گیری این نگرش که فرهنگ سرخپوستی مکزیک نیز به اندازه فرهنگ اسپانیایی وارد شده از اروپا مهم و درخور توجه است. این تغییر نگرش در تکامل نقاشی های کالو از سبک خشک و آکادمیک اروپایی به سبک لغزان و رنگارنگ مکزیکی کاملا قابل مشاهده است.
در 1928 کالو بهبود نسبی یافت و توانست زندگی کم و بیش عادی را از سر بگیرد. او دوباره با بسیاری از دوستان دوران مدرسه خود که اکنون در دانشگاه بودند ارتباط برقرار کرد. از طریق همین دوستان بود که او دیگو ریورا، نقاش مشهور را ملاقات می کند. البته کالو و ریورا پیشتر در 1922 هنگامی که ریورا مشغول نقاشی در آمفی تاتر اسکوئلا بود همدیگر را ملاقات کرده بودند؛ اما از آن زمان دیگر با هم ملاقاتی نداشتند. وقتی کالو نقاشی های خود را به ریورا نشان می دهد، ریورا به شدت هیجان زده  می شود و او را به ادامه نقاشی تشویق می کند.
درهمان سال کالو به حزب کمونیست مکزیک می پیوندد. خیلی زود بین کالو و ریورا رابطه عاشقانه به وجود می آید و علی رغم 21 سال اختلاف سنی و مخالفت های مادر فریدا، آن ها در 21 آگوست 1929 ازدواج می کنند.
در اواخر دهه 1920 فضای سیاسی در مکزیک دستخوش تغییر می شود. رئیس جمهور وقت پلوتارکو الیاس کالس[18] که از 1928 تا 1934 قدرت را در دست داشت، بودجه نقاشی های بزرگ دیواری را قطع می کند. ریورا که نقاشی دیواری تخصص اوست از نظر مالی تحت فشار قرار می گیرد. علاوه بر این کالس مخالفان سیاسی از جمله حزب کمونیست مکزیک را تحت فشار قرار می دهد. ریورا گرچه حزب را ترک کرده است اما هنوز مشکوک تلقی می شود.
به همین دلایل در 1930 کالو و ریورا به ایالات متحده می روند. ریورا امیدوار است بتواند برای نقاشی های خود در آمریکا مشتری پیدا کند و از آزادی سیاسی آنجا بهره مند شود. آن ها چهار سال در ایالات متحده می مانند و برحسب سفارشات ریورا در سان فرانسیسکو، نیویورک و دیترویت اقامت می کنند.
در 1930 کالو باردار می شود. اما متاسفانه به علت عوارض تصادف سال 1925 کالو نمی تواند کودک را به دنیا بیاورد و مجبور به سقط جنین می شود. در 1931 دوباره باردار می شود و این بار تصمیم می گیرد بچه را نگه دارد هر چند به قیمت عمل پر خطر سزارین برای او باشد. اما این بار کودک پیش از موعد به دنیا می آید و می میرد.
Frida Kahlo. My Dress Hangs There.
My Dress Hangs There. 1933
کالو احساس خود در این باره را در نقاشی "بیمارستان هنری فورد[19]و(1932) نشان می دهد. از جمله دیگر آثار این دوره او "پرتره دکتر لئو الوسر[20]" و(1931"پرتره از خود در مرز مکزیک و ایالات متحده" (1932)، "تولد من"(1932) و "نیویورک" یا "لباس آویزان من" (1933) هستند. نقاشی "تولد من" آغاز سری نقاشی های اتوبیوگرافیک کالوست که سال های کودکی و میراث اجدادی اش را به تصویر می کشد.
 در 1934 پروژه های ریورا در ایالات متحده تمام می شود و کالس دیکتاتور مکزیک هم از مقام خود خلع می شود. بنابرین ریورا و کالو به مکزیک بازمی گردند. آنها در خانه کوچکی در سن آنجل[21] در حومه مکزیکوسیتی اقامت می گزینند. در 1935 کالو پی به رابطه عاشقانه ریورا با خواهر کوچکترش کریستینا کالو می برد. گرچه ریورا هرگز به کالو وفادار نبوده، اما این رابطه او را به شدت می رنجاند. کالو ریورا را ترک می کند و حتی تصمیم می گیرد درخواست طلاق بدهد.
در اواخر همان سال ریورا و کالو دوباره زندگی با هم را شروع می کنند، اما رابطه آن ها هیچ گاه به صورت سابق بازنمی گردد. کالو و ریورا هر دو روابط متعدد خارج از ازدواج داشتند. کالو که دوجنسگرا بود علاوه بر مردان با زنان هم روابط جنسی برقرار می کند. از جمله این زنان ژوزفین بیکر[22]، همسر چارلی چاپلین[23] است.
در 1936 کالو فعالیت سیاسی را از سر می گیرد. او و ریورا به دولت مکزیک پیشنهاد می کنند به لئون تروتسکی[24] که به خاطر فشار های مسکو از نروژ اخراج شده است، پناهندگی سیاسی اعطا کند. رئیس جمهور لازارو کاردناس[25]  درخواست آن ها را می پذیرد و در سال 1937 تروتسکی و همسرش ناتالیا سدووا[26] به منزل آن ها وارد می شوند. آن ها تا سال 1939 در آنجا می مانند. کالو و تروتسکی رابطه عاشقانه زودگذری هم داشتند.
از طریق تروتسکی کالو به هنرمند سورئالیست فرانسوی، آندره برتون[27] معرفی می شود. برتون به سرعت تحت تاثیر نقاشی های کالو قرار می گیرد و آن ها را "سورئالیسم بدوی... رها از سمبل ها و فلسفه ای که نقاشان سورئالیسم رسمی را وسوسه می کند" توصیف می کند. برتون امکانات برگزاری اولین نمایشگاه کالو در ایالات متحده را فراهم می کند.
این نمایشگاه در 1938 با امضای قرارداد با جولین لوی[28] دلال هنری نیویورکی برگزار می شود. کالو که همواره برای خود نقاشی کرده و هرگز در نقاشی هایش به بیننده توجهی نداشته، نمی توانست درک کند چگونه نقاشی هایش  ممکن است برای کسی جالب توجه باشد. با این وجود او با این پیشنهاد موافقت می کند وقرارداد را امضا می کند.
Frida Kahlo. The Frame.
 The Frame  1937
این نمایشگاه موفقیت برزگی برای کالو بود. در آن دوران گالری های هنری کمی در ایالات متحده بود و نقاشان انگشت شماری خود را وقف هنر آوانگارد کرده بودند؛ بنابرین نمایشگاه توجهات بسیاری را به خود جلب می کند و پوشش رسانه ای خوبی داده می شود. از 25 نقاشی نمایشگاه، نیمی به فروش می رسد و کالو دستمزد خوبی دریافت می کند.
در همان زمان زندگی زناشویی کالو و ریورا باز تا مرز از هم پاشیدگی پیش می رود. پولی که کالو از فروش تابلو به دست آورده بود در استقلال او از شوهرش نقش مهمی دارد.
در 1939 فریدا راهی پاریس می شود زیرا آندره برتون به او قول برگزاری نمایشگاه دیگری را داده است. اما برتون تلاش زیادی برای برگزاری آن نمی کند و بعد از تاخیر های بسیار سرانجام با کمک یک سورئالیست دیگر، مارسل دوشامپ[29] است که نمایشگاه برگزار می شود. در همین نمایشگاه، موزه لوور نقاشی "قاب" کالو را می خرد و این اولین اثر یک هنرمند مکزیکی در قرن بیستم است که توسط یک موزه معتبر بین المللی خریداری می شود.
Frida Kahlo. The Suicide of Dorothy Hale.
The Suicide of Dorothy Hale. 1939
 کالو پاریس را خوشایند نمی یابد. به نظر او مردم فرانسه و سورئالیست ها "خیلی روشنفکر" هستند و آنقدر به آداب اجتماعی خود پایبندند که نمی توانند از آثار نقاشی زنی خارجی قدردانی کنند. به علاوه افکار عمومی اروپا به شدت درگیر جنگی بود که وقوعش احساس می شد و توجه به هنر بسیار کمرنگ بود.
آثار قابل ذکر کالو در این سال ها نقاشی های اتوبیوگرافیک "اجداد من، والدین من و من" (1936)، "پرستارم و من" (1937) و "خودکشی دوروتی هیل[30]"و(1939) هستند.
 کالو بلافاصله بعد از پایان نمایشگاه به مکزیک بازمی گردد. در بازگشت به خانه پدری می رود تا از شوهرش که روز به روز با او بیگانه تر می شود، فاصله بگیرد. این دو یک سال بعد بیشتر با اصرار ریورا، از هم جدا می شوند.
کالو افسردگی خود را در تابلوی "دو فریدا" (1939) نشان می دهد. به علاوه او سعی می کند بیشتر به خود بپردازد و این موضوع در نقاشی "پرتره از خود با موهای کوتاه" (1940) که در آن فریدا موهای کوتاه و کت و شلوار مردانه به تن دارد، دیده می شود. این جدایی مدت زیادی طول نکشید و کالو و ریورا در 1940  مجددا ازدواج کردند.
Frida Kahlo. The Two Fridas.
The Two Fridas. 1939
در دهه 1940 با توجه به جنگ در اروپا، منابع طبیعی مکزیک رونق تجاری زیادی پیدا می کنند. با اوج گیری ناسیونالیسم در مکزیک محبوبیت کالو در زادگاهش به شدت افزایش می یابد؛ او جایزه های زیادی دریافت می کند، به عضویت کمیته های مختلفی در می آید و پیشنهاد های زیادی به او می شود.
در 1942 به عنوان یکی از اعضای سمیناریو دی کالتورا مکزیکینا[31]، گروهی که ماموریت آن غنا بخشیدن به فرهنگ مکزیک بود، انتخاب می شود. در 1943 در مدرسه تازه تاسیس شده نقاشی و مجسمه سازی به تدریس مشغول می شود و 12 ساعت در هفته کلاس نقاشی برگزار می کند.
در این زمان کالو با مشکلات شدید جسمانی مواجه می شود. عوارض تصادف وحشتناک بیست سال قبل باعث درد های شدیدی در ناحیه کمر او می شود. کالو خانه نشین می شود اما به تدریس خود ادامه می دهد.
رنج های این دوره از زندگی او در نقاشی هایی مثل "ستون شکسته" (1944)، "درخت امید، استوار باش" (1946) و "گوزن زخمی" (1946) منعکس شده است. نقاشی های اواخر دهه 1940 او پر از سمبل های آزتک است که با شرایط خود او پیوند داده شده اند. یک نمونه قابل توجه از این دست نقاشی "آغوش عشق دنیا: زمین، خودم، دیگو و سنور زولتول[32]" و (1949) است.
Frida Kahlo. Self-Portrait with the Portrait of Doctor Farill.
Self-Portrait with tDoctor Farill
در دهه 1950 سلامتی کالو پیوسته رو به افول می رود. او تحت اعمال جراحی متعددی قرار می گیرد که البته هیچ کدام موفقیت آمیز نیستند. بالاخره مجبور می شود از صندلی چرخدار استفاده کند و کمی بعد برای همیشه در تختخواب بستری می شود. قرص های آرامبخشی که او برای تسکین درد هایش، پیوسته مصرف می کند او را به پایان تکنیکی هنرش می رسانند.
از آخرین آثار او "پرتره ای از خود با دکتر فاریل[33]"و(1951 (دکتر فاریل پزشک جراح کالوست)، "مارکسیسم به بیمار سلامتی میدهد" (1954) و "پرتره از خود با استالین" (1954) است.
 پای راست کالو به خاطر ابتلا به قانقاریا از زانو قطع می شود. در تابستان 1954 کالو به ذات الریه مبتلا می شود و در سیزدهم جولای در خانه آبی، جایی که در آن متولد شده بود؛ جان می سپارد. چند روز قبل از مرگش کالو در دفتر خاضرات خود نوشت:"امیدوارم خروج لذت بخش باشد–  و امیدوارم هرگز بازنگردم – فریدا".
علت رسمی مرگ او انسداد جریان خون اعلام می شود و کالبدشکافی انجام نمی شود. اما بعضی معتقدند که مرگ او ناشی از مصرف بیش از حد داروهای آرامبخش و احتمالا عمدی بوده است.
در مراسمی که برای او در کاخ هنرهای زیبای مکزیکوسیتی برگزار می شود، اعضای حزب کمونیست با اصرار زیاد بر تابوت او پرچم سرخ حزب را نصب می کنند. روزنامه های راستگرا این اقدام را شبیخونی به جامعه مدنی مکزیک می خوانند.
 طبق خواسته فریدا کالو پیکر او سوزانده می شود و خاکسترش در خانه آبی نگهداری می شود. خانه آبی پس از مرگ ریورا، در 1958 به موزه آثار کالو تبدیل شد.



[1] Frida Kahlo
[2] Naïve Art
[3] Diego Rivera
[4] Neomexicanismo
[5] Magdalena Carmen Frieda Kahlo Calderón
[6] Carl Wilhelm Kahlo
[7] Matilde Calderon Gonzalez

[8] The Blue House (La Casa Azul)

[9] Coyoacan
[10] Guillermo
[11] Colegio Aleman
[12] Escuela Nacional Prepatoria
[13] Cachuchas
[14] Alejandro Gomez Arias
[15] Miguel N. Lira
[16] Alicia Galant
[17] Christina
[18] Plutarco Elias Calles
[19] Henry Ford
[20] Dr. Leo Eloesser
[21] San Angel
[22] Josephine Baker
[23] Charlie Chaplin
[24] Leon Trotsky
[25] Lazaro Cardenas
[26] Natalia Sedova
[27] Andre Breton
[28] Julien Levy
[29] Marcel Duchamp
[30] Dorothy Hale
[31] Seminaro de Cultura Mexicana
[32] Senor Xolotl
[33] Dr. Farrel