Michael Kenna
واپسین سرود فضانورد گُمشده
هر لحظه
. زمستانتر می شوی
ای گلولة مَرعوب !
یکدست
برفتر شده ای
تن گتر و تیره تر
سفیدتر حتی
پیرتر می شوی
درخت می بندی
به دور خودت
یَخله می تَنی
تمام قندیلها را
آویزِ چراغها می کنی
دندان قُروچه ها را
لرزه میاندازی به اندام نحیف ات
کارتُن خوابها را
سُرسُری می کنی
با کفشهای پاتیناژت
سَردبسته های اقیانوس هات را
رقص اما
کم می کنی حالا
ای کولی مَربوف!
مخوف
با این همه
هنوز هم
دماسنج می تِرکانی
هر بار
تابستان ها
زمستان را
محمد محمودی
No comments:
Post a Comment