Michael Kenna
شعری بی عنوان
باران تهِ باریدن بود
سکوت / تهِ مردن
لای چمنها ابرهایی بودند / شکل تقریبی جیرجیرک
لای چمنها
از بخار گُر میگرفتند سوراخهای زمین
هرکدام قدر فانوسی که بتواند عمر به کرمهای شبتاب ببخشد به رازهای روشن
شکلهای تقریبی
مترصد صدای خشش خشش برگهای لای چمن
اشیایی سبز با شبیه تناور
شبیه پنجههای چنار.
باران سهولت حنجره بود
مرگ سکوت نرفتن
هر کجای در من / از منافذ زمین به باران میآویخت
هر خشتِ خانه به خشت خانهای دیگر
اشباح از دور میآمدند
در چمن گم میشدند با شکل تقریبی جیرجیرک
خوابم را روی خاک جا میگذاشتند
شروین شاهوزیپور
خوابم را روی خاک جا میگذاشتند
شروین شاهوزیپور
No comments:
Post a Comment