Max Ernst. Castor and Pollution. 1923. Oil on canvas. 73 x 100 cm. Private collection
تفاوت یا تحمیق
به اعتقاد من، نخستین نکته حائز اهمیت این است که سایتی هنری- ادبی متولد شده است. همانطور که تولد هر مجله و نشریه هنری – ادبی شادیآور است تولد یک سایت ادبی نیز دلشاد کننده است. با این حال، اما و اگر و ای کاشهای خاص خودش را نیز خواهد داشت. این به این معنی است که در فعالیت ما هیچ چیز مطلق نیست. و دقیقاً از همین رو واجد مفری است برای اظهار نظر. در میان گذاشتن نظرات و پیشنهادهایی برای ابراز موافقت یا مخالفت با یکدیگر. و این یعنی مشارکت در فعالیتی که آغاز شده است. با این همه، همواره آن دسته از نظرات موافق و مخالفی پذیرفتنی است که به دستاندرکاران یا فعالین این حوزه برای تداوم راهشان یاری کند. تشخیص این که چنین نظراتی از چه نوعی است و چه تأثیری خواهد داشت به عهده خود نویسندگان و خوانندگان است.
هدف، ایجاد فضایی ولو محدود برای تضارب آرا در حوزه فرهنگ و ادب است. همانطور که میدانیم، سرمنشاء ادبیات نه "مشابهت" که "تفاوت" است. "تفاوت" داشتن و متفاوت بودن همّ اصلی هر مولد فرهنگی است. اما باز تشخیص چنین تفاوتهایی نخست به عهده منتقدان و بعد به عهده خوانندگان است.
هدف، تلاش برای ارتقا بخشیدن به سطح فعالیتهای ادبی است. اما این را نیز میدانیم که اغلب سایتهای ادبی، که در آغاز حرکتشان همین هدف را دنبال میکنند، بعد از مدتی، به بنا به دلایلی، از سطح کیفی آثارشان کاسته میشود. یعنی هدف آغازین در واقع سیر نزولی مییابد و بهتدریج این طور به نظر میرسد که گردانندگان سایت نه تنها آنطور که باید آن " سطح کیفی" را ارتقاء ندادهاند بلکه خود به سطحی پایینتر نیز نزول کردهاند. البته، این یک نگاه کلی است به این روند و مطمئناً دلایل دیگری نیز وجود داشته و دارد.
بنابراین، به اعتقاد من، نکته بسیار مهم در حوزه ادبیات فعال- حوزه جدلی- اجتناب از ابتذال است. یعنی اجتناب از آنچه مانع از بروز و شکل گیری "ادبیات فعال" میشود. ادبیات فعال، از طریق نان قرض دادن به دیگران به قصد نان قرض گرفتن از دیگران و رفاقتهای شهرتطلبانه شکل نمیگیرد. ادبیات فعال، ادبیات خاص خود را دارد که معمولاً به دلیل عدم آشنایی با آن که ناشی از خلط معنای رفاقت در دو عرصه ادبیات و زندگی است و همینطور به دلیل عدم توانایی در جانبداری از حقیقت از آن چشمپوشی میشود و ترجیح داده میشود در حوزه ادبیات همانند مهمانی دوستانه وارد شوند غافل از این که این نوع از ادبیات فرسنگها با ادبیات فعال فاصله دارد و هدف نهایی گردش در حیطهای است که بجز ابتذال نیست.
ابتذال از نقطهای تشدید میشود که در عرصه ادبی تعادل رقابت سالم به نفع ابتذال از میان میرود. کفه ابتذال سنگین-تر میشود. البته چنین فضایی این حسن را دارد: از آنجا که عدهای – حتی از خود نویسندگان- فریب آن را میخورند و بتدریج متقاعد میشوند که باید آثارشان به هرنحوی باید مخاطبان کثیر داشته باشد، هدف و درون واقعی خود را به نمایش میگذارند. و در سویی دیگر، عدهای برای این که فضا برای ارائه ابتذال مهیا شده است و مهمتر از همه اینها خطری آنها راتهدید نمیکند به نفع ادبیات ابتذال و برضد ادبیات فعال وارد عرصه میشوند. اینان معمولاً با چهره یک دلسوز وارد عرصه میشوند و بیشتر به جیب خود و به اصطلاح خدمت به کسانی که از ادبیات مبتذل جانبداری میکنند میاندیشند. نتیجه کارشان این است: تحمیق.
در نتیجۀ همین تحمیق است که سطح سلیقهها پایین میآید. درک درست از کیفیت از بین میرود. باندها شکل میگیرند و برای توجیح خودشان هر وقت لازم دیدند با مثالهایی از "غرب" سعی در متقاعد کردن مخالفین میکنند. اما کسی نیست از اینها سؤال کند چرا همیشه فقط برای توجیه نقطه ضعفهای خود متوسل به "غرب" میشوند تا به این ترتیب به حرکت نادرست خود مشروعیت ببخشند؟ انگار بگویند« اگر این کار را کردهایم، کار درستی انجام دادهایم، چون در "غرب" هم چنین کارهایی کردهاند.»
به هر طریق، من به شخصه معتقدم برای رسیدن به یک نقطه تا حدودی مطلوب در هنر و ادبیات باید اولاً سلامت فکریمان را حفظ کنیم، ثانیاً نقد هنری- ادبی را تقویت کنیم. اگر "نقد" و "انتقاد" تقویت شود، به تبع آن آثار هنری- ادبی نیز تقویت خواهد شد و ما از سطح سطحی به سطح کیفی مطلوب خواهیم رسید. و اینها به دست نخواهد آمد مگراین که همه سر جای خود بنشینیم و کارمان را به صورت حرفهای دنبال کنیم.
در آخر لازم میدانم این نکته را نیز بیفزایم که به نظر میرسد نگاه غالب در سایت نه چون "تزوتان تودوروف " که روایت را مختص قصه و داستان میداند که همانند "رولان بارت" به روایت در حوزهای وسیعتر معتقد است؛ حوزههایی چون سینما، نقاشی، شعر و .... مطالب متنوع و موضوعات مختلف سایت دلیلی براین ادعاست.
علیرضا سیف الدینی
آبان 89
1 comment:
با درودبه خانم اشرافي
تولد ديدگاه را به همه ي دوستداران فرهنگ و ادب تبريك مي گويم .اين حركت ارزشمند فرهنگي ،مايه ي فخر و غرورِجامعه ي ادبي؛و نشانگرعشق و علاقه ي شما بزرگوار به پويايي و ذات هنر مي باشد . سرمقاله ي جناب سيف الديني ، فوق العاده پربار بود و ساير نوشته هانيز ، گزينشي سنجيده و وسواس گونه داشتند .
سپاس قلبي مرا بپذيريد .
Post a Comment