Nowhere (In memory of my father, II
حسین جوان
خاک ،
آماج لیسهء شب
_بی ماه، بی ستاره_
بلا هتیان در خواب
و عافیت جویان ،
به مداهنه در کار.
در سلاخ خانه اما
بساط دشنه و دل
و غرور باژگونه قر بانی.
گل به فصل خویش می روید.
و جوی،
به آواز همیشگیش می موید.
در شبی بی ماه ، بی ستاره
در اندیشه ام
آدمی و کیهانش
و دستکارش.
1364
No comments:
Post a Comment