سرخگونه اي شگرف ، در"داستان تاريخي" ايران


Joan Miró. The Farm. 1921/22. Oil on canvas. 132 x 147 cm. The National Gallery of Art, Washington, DC, USA.


عليرضا ذيحق

 يادداشتي برجلد اول از رمان " سياوش انوشك " نوشته ي عليرضا عطاران


عليرضا عطاران ، قصه نويسي است كه اغلب داستانهاي كوتاه اش در ژانر اجتماعي پرداخته شده و شخصيت هايش ، فرديّتي ممتاز دارند واگر هم گاهي آنها را به تيپ هاي اجتماعي  نزديك تر مي بينيم ، حكايت از تاريخگرايي ِ نويسنده دارد و اين كه به تعبير ظريف خسرو گلسرخي ، نويسنده اعلان كند كه " آدمهايش در كجاي جهان ايستاده اندو چرا در تفكر يك باغِ آتش اند؟" چيزي كه رد پاي آن را دررمان " سياوش انوشك " هم كه در قالب يك داستان تاريخي پرداخته شده به آشكار مي بينيم .
آغا زرمان را" در يكي از روزهاي پاييز سال 626ترسايي " داريم و فرجام جلد اول را با وقايعي كه مردم ، پيشواز سياوشان را دوست تر دارند تا ماندن و پوسيدن و دم بر نياوردن :
" از اين زندگي بيهوده بيزارم . خسته شده ام و ديگر نيرويي ندارم ، انگار پير و فرسوده شده ام با اين كه هنوز جواني ام سپري نشده ... پايم كه به بيرون رسيد ، چيز شگفتي ديدم .... سراسر دشت را گل هاي سرخ رنگ پوشيده بود. چنان رنگ سرخ شگرفي داشت كه گويي سر هاي خونيني را بر سر نيزه ها فرو كرده اند . با هيجان ميان دشت دويدم . گل ها تا كمرم مي رسيد . دسته اي از آن را كندم و بر سرو رويم پاشيدم . فرياد زدم و آواز خواندم :" شاهزاده سياوش ...! شاهزاده سياوش ...! بياو شهر خوشبختي را بنا كن . شهري كه بد به خواب رود . از مردم جنگ برنخيزد. گوسفند و پلنگ با هم به آبشخور روند ... اكنون دريافته ام ميهن و مزدا و دشمنان ، بهانه اي بوده تا شاه دارايي هاي خود را انباشته تر كند ... پس از هفته ها تاختن به يثرب رسيديم . چون دانستند پيك شاه هستيم ، ترسيدند و كساني را پي پيامبرشان فرستادند . پيامبر با پيرمردي پارسي كه سلمان نام داشت نزد ما آمد . .. پيامبر سيمايي زيبا داشت با ريشي كه چهره اش را پوشانده بود. چشمان او بيش از هر چيزي مارا دگرگون كرد .زماني كه يادم آمد براي چه كاري آمده ايم ، كمي دست و دلم لرزيد . اما چون از شاه بيم داشتم ، به خود آمدم و پيام شاه را به او دادم . پيامبر باشنيدن پيام ، به انديشه فرو رفت . زمان درازي گذشت تا اين كه گفت ، بايستي با پروردگار خود سخن بگويد . ... نتوانستم چيزي بگويم . واژه ها در دهانم سنگ شده بودند ."
عليرضا عطاران در اين رمان با شخصيت پردازي موفقي كه از چهره ي " مهر هرمز " به عنوان يك ِ آزادمردايراني ارائه مي دهد واز سَيَلان تلخ تقديري كه نه تنها بر زندگي او بلكه بر پيكره ي ايرانشهر و مردمان اش سايه انداخته  سخن مي گويد ، مرتب تلاش دارد كه از او يك قهرمان اسطوره اي نسازد و همچنان نويسنده اي واقع گرا بماند . اما اين گفته ي ولاديمير ناباكف ( 1899-1977م) را نبايد از نظر دور داشت كه در هر صورتي حتي در ژانر تاريخي هم ،" اگر داستاني را داستان واقعي بناميم ، هم به هنر توهين كرده ايم و هم به واقعيت و يك نويسنده ي بزرگ هميشه يك افسونگر بزرگ است . اثر هنري خلق ِ جهان تازه ايست."(1) رمان "سياوش انوشك " هم ، داستاني است  كه هيجان انگيز ترين فصول آن وقتي شكل گرفته كه عنصر تخيل در آن سِير و جَوَلاني آزاد داشته داشته و جادوي ِ فردي ِ نويسنده در خلق اثر، پررنگ تر عمل كرده است.
نويسنده درمعرفي اثرش مي گويد :
در اين كتاب كه جلد نخست آن مي باشد، به بررسي اوضاع اجتماعي، اقتصادي و سياسي واپسين سالهاي امپراطوري ساساني (224-651م )پرداختم ... همچنين نگاهي داشتم به اسطوره ها و آئين هايي كه ميان مردم رواج داشت ، با مناسبات طبقاتي و روابط آن . رابطه حكومت ساساني و همسايگانش، مناسبات دربار ، دين رسمي مزديسنا، شيوه زندگي مردم فرودست و همه ي آن چيزي كه تمدن ساساني را – با همه ي نيكي ها و بدي هاي آن – به وجود آورده بود.... براي اين كه بتوانم شرايط اجتماعي و فرهنگي آن مقطع را هرچه بهترو عيني تر تجسم بخشم ، از روش تركيب تاريخي سود جستم .... تلاش كردم با نفوذ به اعماق پنهان جامعه و گوشه هاي ناپيداي روابط اجتماعي ،... سرگذشت زندگي و تفكرات مردمي را بازگو كنم كه براي استقرار آزادي و نفي استبداد و اختناق مبارزه مي كردند ، آزاد مرداني كه سياوش و باورهاي ملي و ديني را داشتند و براي تحقق اين باورها و گريز از دنياي جور و ستم و بيداد ، به سوي سرزميني ديگر قدم گذاشتند كه شايد بتوانند در آن جا شهر خوشبختي را بنا نهند ... روايت شخصيت ها را متأثر از زندگي دو رادمرد اسطوره اي و ماندگار تاريخ قرار دادم ، يكي قدسي و ملي افسانه اي "سياوش" كه ... روح آزاده اش در طول تاريخ جاودانه و انوشك وار همدم ايرانيان بوده است و ديگري آزاد مرد نستوه " حسين ع" كه جان خود را براي آرمان هاي الهي و انساني نثار كرد و لقب شهيد جاويد ( انوشك ) برازنده نام او گرديد ... كوشيدم تا جايي كه امكان داشته باشد از به كار بردن واژه هاي عربي پرهيزكنم . – چيزي كه شايد به نثر و زبان داستان لطمه زده است – اما اين روش را به عنوان تجربه اي تازه برگزيدم ..."
در خوانشي كه از جلد اول اين رمان تاريخي داشتم ، ضمن اعتراف به اين كه نويسنده در تحقق آمالي كه اشاره كرده اند نه تنها موفق بوده است بلكه به خلق تصاويري بديع نيز نائل آمده است. اما چيزي كه رمان از آن رنج مي بَرَد و شايد هم هنوز پيش از انتشار ادامه ي اثر ، زود است قضاوت كرد يكي تعدد شخصيت هاي رمان است كه بعضا چون آذرخشي نوردارند واما زودتر ازانتظارو كمال ، كم فروغ مي شوند و ديگري بهره گيري از روش تركيب تاريخي است كه پاره اي اوقات ، رخدادهاي تاريخي و ماجراها راازپيوستگي و انسجام  ِزماني و گيرايي لازم ، دور مي كند . نثر و زبان رمان اما نه كه هيچ آسيبي از بابت روايي بر داستان وارد نكرده،  بلكه كاملا هم با حال و هواي تاريخي اثر ، همخوان است و يكي از وجوه برجسته ي كار.
عليرضا عطاران را من پيش از اين، با نقد هايي كه بر آثارش نوشته ام نويسنده اي پيشرو و انسان مدار خوانده ام و همچنان نيز بر اين باور، سخت پا مي فشارم ومعتقدم كه وي يكي از بهترين هاي ادبيات دهه ي هشتاد خورشيدي در ايران است وبا رمان " سياوش انوشك " ، به پايه هاي مدرنِ ژانري در ادبيات داستاني كوشيده كه پيش از اين ها ، سابقه اي اين چنين مستند وار و داستاني در حوزه ي تاريخ ِادبيات ايران – به غير از تلاش هاي غلامحسين ساعدي با رمان هاي " توپ " و غريبه در شهر " در زمينه ي تاريخ مشروطيت- نداشته است و  و اگر يكي چندموردي بوده و به شكل پاورقي هاي مطبوعاتي در فواصل سالهاي 1310تا اواسط دهه ي پنجاه خورشيدي  توسط نويسندگاني چون حسينقلي مستعان ، حسين مسرور و يا ذبيح اله منصوري – كه بيشتر كارهايش تأليف و تخيل خودش بوده تا ترجمه و مستندات دقيق تاريخي -  نگاشته شده و به كسوت كتابهايي چون "ده نفر قزلباش " از حسين مسرور ويا " خاطرات تيمور لنگ " و " خواجه ي تاجدار" از منصوري  در آمده اند ،  ضمن اين كه هيچ كدام مرتبط با تاريخ ايران باستان نبودند بلكه از فرم و تكنيكي بديع  نيز بهره اي نداشتند و  نثر ژورناليستي و جنبه هاي عامه پسند ، جاي پاي  آن آثار را از حوزه ي ادبيات خلاقِ داستاني   پاك كرده و در طبقه ي داستانه هاي عامه پسند قرار داده است.
اميد كه نويسنده  با انتشار جلد يا جلد هاي بعدي رمان ، اين اثر كم نظير را كامل تركند و رمان ارزشمند" سياوش انوشك " بتواند، منتقدان ،رهروان  و مخاطبان خود را پيدا كند .



* ولاديمير ناباكف، ترجمه : فرزانه طاهري، ماهنامه مفيد، شماره 12، بهمن 65

سياوش انوشك ( رمان)جلد اول عطاران ، عليرضا،1337 ه.ش- چاپ اول آلمان : 1380
آخرين بازنويسي : 1387 چاپ اول در ايران : 1388- مشهد- نشرنوند 1388

No comments: