حماسه و محبت در ادبيات شفاهي آذربايجان


Frida Kahlo. Diary Pages: Bird Diary pages: Masked Dancers.
Frida Kahlo. Diary Pages: "Bird" Diary pages: "Masked Dancers." Frida Kahlo Museum, Mexico City, Mexico.





عليرضا ذيحق



      رمز جاودانگي فرهنگ مردم در جوهره‌ي ناب تعقل و تخيلي است كه آباء هر اقليمي با ذوق و زيبائي آميخته و تصوير‌گر صادق  روزها و هستي‌هاي ديريني شده كه خنكا و زلالي‌هاي حكمت اعصار را به بستر پرخروش انديشه‌ و هنر جاري ساخته است.
      در اين ميان جلوه و تلألؤ ادبيات شفاهي با رنگين‌كماني از قصه و متل و ديگر گونه‌هاي فولكلوريك، آنچنان با حس و درك هنري و زيباشناسي عجين گشته است كه در قله‌هاي خلاقيت ادبي، آفتابي بي غروب را مي‌ماند كه در روشنگري آمال و آلام انساني ژرفاي قرون را نيز مي‌پويد. مردم آذربايجان نيز، ميراث‌دار كهكشاني از ستاره‌هاي ديرسال فرهنگ درخشاني است كه با عبور از تلاطم‌هاي غبارين ادوار تاريخي، آويزه‌ي سينه‌ها گرديده است و شوق فرداهايي را دارد كه نسل امروز، با ثبت و ضبط چشم‌اندازهاي سحر‌انگيز آن، آيندگان را نيز مجال تماشايي فراهم آورد.
      قصه‌ها و مثل‌ها، داستانها و اسطوره‌ها هر كدام حديث خود را دارند در اين ديار. قصه‌ها گرمي‌بخش محفل نوباوگان است در خلوت انس  مادربزرگ‌ها و پدر بزرگ‌ها و حكايتگر مضاميني چون رنج و تلاش، عزت و شرف، اقبال و طالع، فقر و غنا و بالاخره باروري و مرگ.
      در قصه‌ها و افسانه‌ها جانوران به سخن درمي‌آيند و جمادات، هيبتي زنده و انساني مي‌يابند و سحر و جادو، و ديو و هيولا بادبانهاي برافراشته‌اي مي‌شوند تا زورق هاي طلايي خيال را به ماوراء آب و خاك پيوند زنند.
      «يكي بود و يكي نبود غير از خدا هيچ‌كس نبود» آغاز قصه‌هاست و فرجام آنها شيرين، همچون سه سيبي كه در بيشتر قصه‌ها، از آسمان فرو مي‌افتد و آن كه مي‌گويد و آنها كه مي‌شنوند هر كدام به تساوي سهمي مي‌برند.
      متل‌ها گونه‌‌اي ديگر از قصه هستند با اين تفاوت كه موزون‌اند و بي‌آغاز و پاياني مشخص و مملو ازتصاويري رنگ و  وارنگ كه سريع و پرشتاب در حافظه‌ي كودكان به بار مي‌نشيند و به شناختي غريزي، از ذوق و زيبايي منتهي مي‌شود.
      داستان‌ها اما، از قصه‌ها و مثل‌ها متمايز مي‌شوند و در ادبيات شفاهي اين خطه، ويژگي‌ها و تعاريف خاص خود را مي‌پذيرند. داستان‌ها بر خلاف راستاي قصه‌ها كه هميشه خانگي و كوتاهند و منثورند و كودكانه، از اين ويژگي ممتاز برخوردارند كه بزرگانه‌اند و منظوم و منثور و بيشتر از زبان «عاشيق»‌ها كه نوازندگان و خوانندگان محلي هستند نقل مي‌كردند. بيان ماجرا شيوه‌ي نثر دارد و حديث دل، از طريق شعر و نثر است و آميخته با نغمه‌هاي ساز عاشيق‌ها كه در شادي‌ها، جشن‌هاي عروسي و قهوه‌خانه‌ها، طنيني پرشور دارد.
      آفرينش‌هاي بديع خنياگران خلق، اين عاشيق‌هاي سرگشته و پر راز و رمز خطه‌ي آتشها اعجاز ساز و كلام است با مضموني از عشق و رزم كه با تقدير ايل و تبار گره خورده و ترنم‌گر حسرت‌ها، آرزوها، دلتنگي‌ها و شادي‌ها شده است. بدينسان است كه عاشيق‌هاي شوريده‌ي قوم، با ساز و سخن خود به ميراث‌داري فرهنگي برخاسته‌اند كه نداي پر طنين و نواي دلنواز آن هنوز هم مشتاقان را گرد هم مي‌آورد و داستان‌هاي بسياري را كه با شعر و نثر و آواي ساز توأم مي‌شود، در سينه‌ي نسلي كه به فرداها راه دارد به وديعه مي‌نهند.
      داستان‌هاي عاشيقي آذربايجان، بر دو گونه‌ي حماسي و غنايي‌اند و برخلاف داستان‌هاي حماسي كه ترنم‌گر ستيزها و دليري‌ها در سياهي‌هاي تاريخ مي‌باشند، داستانهاي بزمي و غنايي كه اصطلاحاً داستانهاي محبت ناميده مي‌شوند بازگوگر امنيت و رفاه در دوره‌هاي تاريخي معيني هستند كه انسانها، شهپر خيال را رها مي‌كردند و با ساز و نواي عاشيق‌ها، به سوي دنيايي‌ مي‌تاختند رؤيا گونه كه در آن مهر و عاطفه با ارزش‌هاي نيك انساني در مي‌آميخت و اگر هم شرارتي مي‌بود درنهايت، غلبه و ظفر از آن پاكي‌ها بود.
      در بررسي‌هاي انجام يافته، هر چند كه خلاقيت‌هاي ادبي عاشيق‌ها منشاء باستاني و اسطوره‌‌اي دارند اما اوج شكوفائي آن به دوران اقتدار سلسله‌ي صفويه برمي‌گردد و ارتباط‌اش با اصالت‌هاي كهن و نمادهاي آشكار و نهان‌اش با اسطوره‌هاي بلند سال آذربايجان و جهان، امري فراموش ناشدني است. از جمله ارتباطش با اسطوره‌هاي دده قورقود كه با شيوه‌ي‌ بياني نظم و نثر توأمان مي‌باشد و راوي نيز خنياگري بابا قورقود نام كه پير تبار است و داناي قوم و مبلغ و مروج دين مقدس اسلام.
      در كتاب دده قورقود كه كهن‌ترين داستانهاي اساطيري اين خطه را در خود جمع دارد، عاشيق‌ها به نام «اوزان‌» و سازي كه به همراه آن اشعار سروده شده را مي‌خواندند  «قورپوز» ناميده شده است. قوپوز از احترام ويژه‌اي در بين نياكان برخوردار بوده تا آنجا كه ضمن ارتباط تنگاتنگ‌اش با آيين شمني و تقديس آن، اگر در دست خصم، ساز ديده مي‌شد به احترام آن از كشتن دشمن خودداري مي‌شد.
      همچنين داستانهاي عاشيقي آذربايجان آنچنان از عشق اولياء و ائمه‌ي معصومين بخصوص مولا علي (ع) سرشار است كه براي نمونه ترجمه‌ي ابياتي از از اشعار آنها، خاستگاه معبدي مذهبي عاشيق‌هاي آذربايجان را به روشني بيان مي‌دارد: «... دردي به آزارم برخاسته است و چاره‌ي دردمندي‌ام را حكيمي پيدا نيست. آهِ دلم، شرار و آتش بر ستارگان مي‌زند و ياري ده و فرياد رس من، جز سلطان نجف مولاعلي ، كس نمي‌تواند باشد.»
        از ويژگيهاي بارز داستانهاي آذربايجاني يكي هم موضوع «بوتاوئرمك» يا بشارت دادن در رؤيا از طريق اولياء و قديسين به قسمت و نصيبي مي‌باشد كه بايد قهرمان داستان، در پي عشق و محبتي كه در قلبش ريشه دوانيده، بي‌باك و راسخ‌ تا مرز وصال با ماجراها درآويزد.
        درروايت شفاهي داستانها توسط عاشيق‌ها، پيش از شروع داستان اشعاري خواهده مي‌شود كه با ساز و آواز مي‌آميزد و آنها را «استادنامه» مي‌گويند. اين «استادنامه» بنا به ميل و سليقه‌ي هر عاشيق، انتخاب مي‌شود و معمولاً از مضامين حكمت و پند و عبرت سرشارند.
        از همه‌ي داستانهاي عاشيقي موجود  در آذربايجان بخاطر فولكلوريك و شفاهي بودن آنها، روايت‌هاي مكتوب و كامل در دست نيست و بيم آن است كه اگر روزي نسل پيرسال عاشيق‌ها برافتد، و شاگردان مفتون و با استعدادي را نپرورند، ديگر نتوان به روايت‌هاي كامل و اشعار موجود در آنها دست يافت.
       داستانهاي آذربايجان در روايت‌هاي عاشيق‌ها جدا از كليت داستان و اشعار دل‌انگيز آن كه به هر جايي كم و بيش همسان و به گونه است از دياري به ديار ديگر تفاوت‌هايي مي‌يابند در جزئيات از جمله در نام‌ها، مكان‌ها، شخصيت‌ها، حوادث فرعي، كم و كيف ماجراها و احياناً كوتاهي و بلندي داستانها. آنچه كه موجبات جذابيت داستانها را با توجه به سوژه‌هاي كم و بيش مشابه آنها سبب مي‌شود توصيف‌هاي بديع و بكري مي‌باشد كه در جاي- جاي حصه‌هاي منثور و منظوم داستانها، با قدرت شگرف شيوه‌هاي بياني و غناي موسيقي عاشيق‌ها به هم مي‌آميزد و در حوزه‌‌ي ادبيات شفاهي، جايگاهي معتبر مي‌يابد.
      قهرمان پاره‌اي از داستانها نيز كسوت عاشيقي در بردارند كه آوازه‌ي ماجراها و خلاقيت‌هاي شگرفشان، با افسانه‌ها در آميخته و هستي‌شان، منشاء داستانهايي شده كه امروزه زبانزد خنياگران است و از شيواترين تجلي‌هاي ذوق و خيال كه با ساز و كلام عاشيق‌ها، رمز و رازي جاودانه يافته و از دورترهاي تاريخ، همچون نهري پرخروش در درياي مواج فرهنگ مردمي جاري شده‌اند.
                                         

No comments: