تهران در قاب - نگاهی به تهران از خلال دو دهه عکاسی اجتماعی



Frida Kahlo. Self-Portrait.
Frida Kahlo. Self-Portrait. 1926. Oil on canvas. 79 x 58 cm  Private collection





فرنوش حبيب نژاد

                                                                                                                                     
" شهر " پیش از آنکه در هزاره سوم، خود یک « اثر هنری » نامیده شود، سال ها و سال ها تنها یک قرارداد اجتماعی برای مردمی با تعداد مشخص و رفتارهایی معین محسوب می شد. رنسانس و به دنبال آن نوزایی هنری در شهرهای بزرگ جهان که بعدها «کلان شهر» نامیده شدند، موجب شد که مفهوم شهر از فرم صرفا جغرافیایی با عدد و رقم مشخص خارج شده و در مفهومی هنری تر کاربرد یابد؛ مفهومی که بعدها حتی از خلال شلوغی ها، به هم ریختگی ها و مشکلات اش تلاش کرد حداکثر ارتباط را میان مردم و زیستگاه فراهم آورد.تهران ما نیز یک کلان شهر است؛ شهر دوست داشتنی و عجیبی که اگر بخواهیم با دقت در آن بنگریم و دوست اش داشته باشیم این ظرفیت را خواهد داشت که از فرم کلان شهر جغرافیایی به کلان شهری هنری تبدیل شود؛ در این میان هنر به اشکال گوناگون،در ژانرهای مختلف و رشته های متنوع نقش بسیار بسیار مهمی در شکل دهی فرهنگی این شهر دارد. عکاسی اجتماعی به عنوان یک نوع خاص از هنر عکاسی در فرم نگاه به تهران، نمایش آن و نمایاندن اجزاء و بخش های مختلف از این کلان شهر کاربردهای خاص خود را داشته و دارد هرچند به نظر می رسد این نوع خاص هنوز کامل نشده و پرورش آن به منظور تاثیرگذاری بیشتر هنوز وقت، انرژی و مطالعه بسیار نیاز دارد.
تهران دیپلماتیک
عکاسی اجتماعی از تهران طی یک دهه گذشته خصوصا با گسترش رسانه های بین المللی و ارتباطات گسترده بین عکاسان ایرانی و همکاران خارجی شکل تازه ای به خود گرفته و توانسته است به سبک ها و اشکال بسیار مدرن دست پیدا کند.با قبول این واقعیت که جهان هنر در دو دهه گذشته به شکل عام و پس از حوادث یازدهم سپتامبر به شکل خاص با مفهوم هنر شرقی، هنر اسلامی و هنر ایرانی آشناتر شد،این هنرمندان جهان بودند که از پس جنگها و درگیری های عظیم بین المللی توانستند در کمال ناباوری گوشه هایی از هنر را در موطن خود عیان سازند و به تصویرگری این نقطه از جهان در اذهان دیگران همت گمارند. این چنین بود که بسیاری از عکاسان بین المللی به ایران سفر کردند،تهران را دیدند و چهره اش را ثبت نمودند؛ گالری دارها عکس ها را به نمایش گذاشتند و مردم نقاط دیگری از دنیا با چهره و سبک زندگی مردمی آشنا شدند که پیش از این نامشان را تنها از خلال مناقشات و درگیری ها شنیده بودند. از سوی دیگر هنرمند عکاس ایرانی نیز به همراه همکاران بعضا خبرنگار خود خصوصا در یک دهه گذشته با برخورداری از امکانات به روزتر عکاسی، جلوه های مختلفی از زندگی و مردم این شهر را به نمایش گذاشت و با مفاهیمی چون پست مدرنیسم جهانی در عکاسی خو گرفت. هنرمند عکاس در فستیوال ها شرکت کرد و نمایش داد و نمایش داد و به تصویر کشید. پس از خرداد 76 و خرداد 88 که هر دو نقاط حساسی در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران محسوب می شوند، اقبال جهانی به حوادث ایران بیشتر شد. در این میان عکاسی خبری و استفاده از آن در رسانه های بین المللی شدت گرفت . ایران مرکز جریانات خبری شد و عکس و تصویر عامل ارتباط این بخش از جهان با نقاط دیگر گردید اما عکاسی اجتماعی این بار کوشید در سایه خبر قرار نگیرد، تلاش کرد به قلب مردم نفوذ کند و ازآن ها تصاویری تکان دهنده در بطن شهر به نمایش بگذارد؛ تهران این بار تهران دیپلماتیک بود، تصاویرش بین المللی تر شد و تاثیرات اش جهانی تر. نمونه اش نمایشگاه عکس Made In IRAN بود که در سال 2007 با محوریت موضوع « زن ایرانی در بطن واقعیت های اجتماع » در شهر برلین برگزار شد و بسیار مورد توجه همگان قرار گرفت.عکاس اجتماعی این بار با ملیت های مختلف کوشید شهر تهران را فراتر از خبر، در ذات خود و به شکلی عمیق نشان دهد؛ او آثار جریان های سیاسی را بر زندگی و موجودیت هنری این شهر بررسی کرد. نوع و شیوه زندگی مردم این شهر، غم ها و شادی ها، نگرانی ها و روزمرگی هایشان را درکوچه و خیابان ها به نمایش گذاشت. دوربین اش را به میان مشکلات اجتماعی از تهران برد که از پس به هم ریختگی های سیاسی نمود پیدا کرده بود و این بار آن را به تمام جهان نشان داد؛ تهران این بار به نمایندگی از ایران سفیر فرهنگی شده بود.
تهران متعهد
تهران در قاب عکاسی اجتماعی شرایط مختلفی به خود دیده است؛ شرایطی که شاید کمتر کلان شهر جهان تجربه اش کرده باشد. تهران دوره ای از هنر عکاسی اجتماعی را پشت سر گذاشت که «هنر متعهد» نام داشت و با این عنوان هر نوع عکس اجتماعی  همانند دیگر رشته های هنری بار « ارزشی» به خود گرفت و با دوران جنگ ایران و عراق و فعال شدن بخش هایی چون حوزه هنری، مرکز فیلمسازی اسلامی، گروه روایت فتح و انجمن سینمای جوانان ایران دوران اوج خود را سپری کرد. شهر تهران این بار اگرچه چونان شهرهای مرزی کشور مستقیما درگیر جنگ نبود ولینمایشگاه مردمی شد که در حال و هوای مفاهیمی چون «جهاد»، « شهادت »، « ایثار » و ... زندگی می کردند. عکس های این دوره از تهران بیشتر تصویر شعارگونه های تشویق به مقاومت بر دیوارها، صف های طولانی اعزام به «جبهه های حق علیه باطل »، بیمارستان ها و مجروحین، خانواده های شهدا و ... بود.حضور زن در کلان شهر تهران در عکس ها بیشتر خلاصه می شد در تصاویری با مفاهیم حجاب، بدرقه و یا بافتن لباس های زمستانی در پشت جبهه. نگاه ارزشی فراگیر در این دوره تاریخی، مشکلات خود را نیز البته داشت. عکاس اجتماعی زوایای دیگری از تهران را به سهو یا از روی جبر فراموش کرد. مشکلات اجتماعی و فرهنگی اش را ندید و از ثبت بسیاری از موضوعات مهم بازماند و سال ها به تکرار رسید. این روند کمابیش تا خرداد 1376 ادامه یافت تا پس از آن شاهد تغییراتی نوین باشد. این بار آزادی عمل بیشتری به عکاس اجتماعی و گالری دار داده شد. فضای اجتماعی شکل گرفته وسعت دید بیشتری به عکاس بخشید؛ تهران که روز به روز در خود فرو رفته بود این بار با مفاهیمی نوین آشنا شد، از گفتگوی تمدن ها و دیالوگ های فرهنگی شنیدو عکاس بخش های جدیدی از آن را کشف و ضبط کرد. معماری تهران تغییرات عمده ای پیدا کرد دیگر ساختمان های توی عکس ها فقط فرم سنتی نداشتند،مردمِ عکس ها همه شبیه هم نبودند. تنوع و تفاوت دیگر ضد ارزش نبود. تهران این بار می خواست مثل قبل نباشد؛کلی باشد از جزئی غیر همسان که هر جزء حرف خودش را بگوید و ویترین خودش را داشته باشد. مفاهیمی چون تعهد و ارزش این بار دیگر خیلی با تقدس همراه نبود؛ دیگر در ویزور دوربین ها مطلق گرایی رنگ باخته بود و تفکر عدم قطعیت و نسبی گرایی در عکسها هم دیده می شد، چیزی که با شدت و ضعف تا امروز ادامه دارد.
تهران سخت گیر
عکاسی اجتماعی از تهران مدتی است به لحاظ محتوا (و نه فرم )کاهش چشمگیری پیدا کرده است. دوستی جایی نوشته بود که این شهر را به هزار و یک دلیل شاید کمتر از قبل دوست می داریم اما به زعم من علت اصلی این کاهش چشمگیر سختی ها و گرفتاری های این نوع خاص از عکاسی است. بسیاری از نهادها و سازمان ها در تهران مخالف عکاسی از شهر هستند و مخالفت خود را نیز در طیفی از واکنش های واضح و منفی تا شکلی کاملا نامحسوس نشان می دهند. متاسفانه بسیاری از سازمان ها از ثبت تهران نگرانند و بازتاب آن را در گالری ها، رسانه ها و سایت ها نگران کننده می دانند؛ سیر مراحل اداری جهت دریافت مجوزهای عکاسی در مواردی مایوس کننده به نظر می رسد و عکاس بدون آن نیز اجازه ثبت تصویر را ندارد بدین دلیل است که این روزها کم می شنویم عکاس دوربین اش را برداشته و به دل بحرانی اجتماعی شتافته باشد. عکاس ایرانی متاسفانه اگر در استخدام جایی نباشد و به شکل Free lance عکاسی کند، هیچ نوع پوشش امنیتی نداشته، از حمایت هیچ ارگانی برخوردار نیست و حق پرداختن به بسیاری از موضوعات را ندارد و این کار به شدت بازدارنده است .
تهران مدرن
پیدایی عکاسی اجتماعی مدرن از تهران در مفهوم واقعی خود شاید تنها به دلیل فضای دیجیتال نبود بلکه ناشی از نگاه و آشنایی اذهان هنرمند عکاس، مجموعه دار، منتقدو در نهایت مردمی از این شهر بود که کهکشانی فکری را پشت سر گذاشته بودند و در مسیر بازیابی خود به کشف و شهود پرداختند. تجربه تفکر دموکرات حتی با کمبودهایش این اجازه ذهنی را به عکاس اجتماعی داد که با برخورداری از نوع نوینی از عکاسی دیگر تنها به خلوت اتاق تاریک پناه نبرد، بیشتر ببیند و بیشتر عکس بگیرد؛ این امکان به عکاس مدرن داده شد که عکس هایش را در سایت ها و مجلات تخصصی داخلی و خارجی بگذارد و نقد شود. دیجیتالی شدن و آسان شدن کار برای هنرمند و سهل الوصول بودن عرضه آثارش سرعت کار را بالاتر برد و به دنبال آن هنر مدرن بطور عام و عکاسی اجتماعی به طور خاصاز تهران بیشتر شد. این بار تهران موضوع عکس هایی شده است که تابلوهای جدیدی را نشان می دهد و به نمایشگاه ها می برد. دیگر نگاه به تهران تنها از خلال ساختمان های مدرن یا کوچه باغ ها و بعضا کودکان کار نیست؛ نگاه های جنسیتی شکل گرفته است؛ سبک های نوین خلق می شود. عکاس از ریسک کردن نمی ترسد. دست به انتخاب سوژه هایی می زند که یک دهه قبل ممنوعه تلقی می شد؛ دیگر می تواند کلمه ایدز را به کار ببرد و با هوشیاری حرفه ای از زنان خیابانی سوژه بگیرد. تکنولوژی کمک هایش بی دریغ است؛ هنرمند عکاس آنا خلق می کند، فوتوبلاگ دارد،عکس هایش در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود، در اختیار همه قرار می گیرد، در عکس هایش دخل و تصرف نرم افزاری می کند، ترسِ از دست رفتن نگاتیوها از بین رفته است،آرشیو کردن دیگر سخت ترین کار دنیا نیست. تهران در دست عکاس است .
تهران منتقد
هرچند طی دو سه سال گذشته رکود ناگهانی در بازارهای هنری ایران و به تبع آن بازارهای عکاسی اجتماعی رخ داده است و هرچند محدودیت های موجود عکاسی اجتماعی را در تنگنا قرار داده و دست عکاس را برای ورود به حوزه هایی در این کلان شهر بسته است اما نمی شود این حقیقت را نادیده گرفت که سلیقه تهران هم ظرف سال های گذشته تغییر کرده شاید مخاطب عکس های اجتماعی از تهران دیگر فرم های موجود را نمی پسندد، شاید موج ناگهانی ارائه عکس هایی که به لحاظ فرم و محتوا آماتور هستند و مخاطب حرفه ای را ارضا نمی کنند یکی دیگر از علت های آن باشد. بسیاری متاسفانه بر این باورندکه امکانات دیجیتال از هرکس می تواند عکاس بسازد و یا هر عکسی قابلیت عرضه بین المللی دارد. برگزاری نمایشگاه های عکاسی هنرمندان بازیگر با سروصدای زیاد رسانه ای، فروش بالا و گاه ناباورانه شاید از جمله دلایلی است که مخاطب حرفه ای را دلسرد کرده؛این موضوع زمانی غم انگیزتر می شود که عکاس و مخاطب حرفه ای مشاهده می کند که گالری دار نیز (به دلایل خودش) ترجیح می دهد منعکس کننده آثاری باشد که صاحب آنها چهره سینمایی است تا عکاس حرفه ای. این اتفاق در هر جامعه دیگری هم ممکن است رخ دهد اما قطعا در آنجا امکانات زیادی وجود دارد که از سهم کسی کم نکند و نمایش کارهای دیگری را محدود ننماید.
تهران دوست داشتنی
تهران شهر خوبی برای عکاسی اجتماعی است. این شهر سوژه های نابی برای یک عکاس دارد که شاید کمتر شهری از دنیا داشته باشد. لایه های زندگی اجتماعی این شهر آنقدر پیچیده و چند گانه است که عکاس هوشمند کافی است تنها کمی به آن فکر کند و وقت بگذارد؛ناهمگونی فرهنگی این شهر و مردمانی که با آداب و رسوم مختلف، خود را به دلخواه یا از روی اجبار در یک جغرافیا به ظاهر جا داده اند موضوعی است که صدها عکس و تصویر نیاز دارد. عکاس اجتماعی برای قاب گرفتن تهران باید این شهر را تماشا کند، زوایایش را ببیند، به مردم اش دل بدهد و گاهی از دریچه ذهن آن ها جهان را نشان دهد. تهرانِ زیر غبار و دود نیاز دارد عکس هایی از زمین و آسمان اش ، خیابان ها و کوچه هایش، مردمی که روزانه زندگی می کنند و زندگی شبانه اندکی دارند، داشته باشد. تهران تنها شهری نیست که کودکان خیابانی و زباله هایش سوژه شود، برای ثبت عکس هایش نیاز نیست جامعه شناس باشیم تنها لازم است دوست اش بداریم و خوب تماشایش کنیم. با گوشه و کنارش انس بگیریم و با دردهایش همدردی کنیم .
تهران نوستالژیک ما لحظات پر اهمیتی دارد که عکاس اجتماعی باید ثبت شان کند؛ درگیری ها و چالش هایش را مستند نماید؛زندگی مردمی که شاید بعدها فرصت ثبت شان پیش نیاید، امروز باید مورد دقت قرار گیرد. خطوط قرمز ذهنی و قانونی عکاسی اجتماعی باید برداشته شود تا هنرمند عکاس به این شهر دل بدهد، حس بگیرد و چهره اش را در قاب بنشاند .

No comments: