Michael Kenna
شعری بی عنوان
چه بی سایه می رویم
مبهوت آفتابی که از پشت کوه سر نمی کشد
دست ها بسوی آسمان خمیازه می کشند
برآسمانی که ستاره گانش پیوسته در
سقوط
از گام هایی که می روند
و رد پایی بر جای نمی ماند
چراکه، بیتوته های اندیشه
متمرکزِ دایره های ممتدند
دایره های سپید
دایره های سیاه
انسانیم
نه؟
شرمسارِ سایه داران
ناصر علی زاده
No comments:
Post a Comment