در باب داستان نویسی امروز


Henri Rousseau. The Flamingos. 1907. Oil on canvas. 114 x 165.1 cm. Private collection.
.


 داریوش آزاد منش

آناتول فرانس نویسنده بزرگ فرانسوی به هنگام مراسم خاکسپاری امیل زولا نویسنده شهیر هموطنش این جمله را بر زبان آورد : (( او لحظه ای از وجدان بشریت محسوب می شد )) . و براستی هر نویسنده ای می تواند لحظه ای از وجدان بشریت بشمار رود . کتاب های نویسندگان بزرگ آیینه اندیشه های بزرگشان است . اندیشه هایی که از نوع نگرش آنها به محیط و اجتماع اطرافشان شکل می گیرند و با پیچش های فرهنگی و فلسفی ویژه خودشان به پویایی می رسند . پس پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم با خواندن یک رمان تا اندازه زیادی می توانیم به ماهیت زمانی و مکانی اجتماعی که نویسنده در آن پرورش یافته وقوف بیابیم . اینجاست که بی آنکه سوار ماشین زمان شویم و در تاریخ سفر کنیم با خواندن آثار نویسندگان قرن نوزدهم روسیه با اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی روسیه تزاری آشنا می شویم و از شرایط زندگی طبقات بالایی و پایینی مردم آن سرزمین در صد سال آخر سلطنت رومانوف ها آگاه می گردیم . به همین ترتیب با گذر از جنگ جهانی نخست و انقلاب اکتبر و استقرار حکومت کمونیستی و پایان عهد تزارها هنگامی که رمانهای بوریس پاسترناک و الکساندر سولژنیتسین را در دست می گیریم و سطرهایشان را از نظر می گذرانیم تصویری نه چندان گنگ از زندگی توده های گوناگون مردم و رنج ها و خوشی های آنها زیر سلطه کمونیست در ذهنمان ایجاد می شود .
چنین وضعیتی را در آثار نویسندگان بزرگ آمریکای جنوبی نیز شاهدیم . هر چند در اینجا دیگر زیاد از آن پیچش های عمیق فلسفی و جهان بینی های ژرف و شگرف امثال تولستوی و داستایفسکی خبری نیست و صحنه ها بیشتر بسوی خیال و آرزوهای مبهم کشش دارد . امروزه و در حوزه نزدیک به ادبیات سرزمین خودمان می توانیم از نویسندگان دنیای عرب نمونه بیاوریم . نوشته های این دسته هم گویای شرایط پیچیده و انبوه تضاد های موجود در جوامعشان است . تضادهای ملال آوری که ذهن خلاق نویسنده می کوشد راهی برای تطبیق آنها با ایده های متفاوتش بیابد .
و اکنون در این گستره وسیع و چشمنواز نگاهمان به آرامی لغزیده و به داستان و داستان نویسان ایرانی مایل می شود . این پرسش در ذهن شعله ور می گردد که اینان تا چه اندازه توانسته اند بوده ها ، واقعیات و تضادهای جامعه پیرامون خود را در آثارشان بازتاب دهند ؟ اگر چه رمان نویسی در ایران در قیاس با رمان نویسی در اروپا هنری نسبتاً جوان پنداشته می شود و اگر چه حقیقتاً آن زمان که سروانتس با همه توان تخیل و نیروی خلاقه ذهن خود دون کیشوت را می آفرید رمان در معنای واقعی اش در ادبیات ایران نه شناخته شده بود و نه جایگاهی داشت اما هرگز نمی توان منکر شد که اساس داستان نویسی و آنچه ریشه این درخت تناور باغ هنر شناخته می شود قرنها پیش از سروانتس و اخلافش در عمیقترین لایه های خاک حاصلخیز ادبیات ایران جان گرفته و پرورانده شده بود .
سرانجام سوال اساسی در این زمینه را می توان چنین مطرح کرد . داستان و داستان نویسی در ادبیات امروز ایران در قیاس با کشورهایی که ادبیاتشان در بخش داستان نویسی غنی است در چه جایگاهی قرار دارد ؟ شاید تنها با نگاهی گذرا به کتابهایی که امروزه بعنوان رمان در ایران منتشر می شوند بتوان پاسخی نزدیک به واقعیت برای پرسش طرح شده پیدا کرد . در این نگاه اجمالی شاهد تکرار ، نبود ابتکار ، نثر نامطبوع ، عناصر بصری بسیار ضعیف ، استفاده از سبک نویسندگان درجه دوم خارجی و انبوهی دیگر از ضعفهای عمیق و ریشه ای خواهیم بود که پرداختن به همه آنها در مقالی کوتاه امری محال است .
داستانهای آبکی و بعضاً آبگوشتی و نویسندگانی که گویی تنها از سر رفع تکلیف و سپردن کتاب به ناشر قلم می زنند ادبیات داستانی امروز ما را به نقطه ای رسانده که در هفتمین دوره جایزه ادبی قلم زرین هیچ داستانی شایسته کسب رتبه برتر دانسته نمی شود و هیچ داستان نویسی لایق عنوان برگزیده شناخته نمی گردد .
در چنین شرایطی جای انکار نیست که روند ادبیات داستانی ایران در سراشیب افتاده و رو به زوال می رود . دلایل بسیاری را می توان برای پیدایش این وضعیت ناخوشایند ذکر کرد . از آمار کم کتابخوانی و کتابخوانان گرفته تا عدم حمایتهای مالی از نویسندگان . اما آنچه بیش از همه چشمان تیزبین روشن بینان این عرصه را متوجه خود می سازد نبود انگیزه و نداشتن خلاقیت در نزد بیشتر رمان نویسان ایرانی است . همانگونه که  بالاتر گفته شد با نگاهی به مجموعه آثار منتشر شده در چند سال اخیر بنظر می رسد یگانه دغدغه مهم بیشتر نویسندگان ایرانی به اتمام رساندن کتاب و تحویل آن به ناشر است . در این میان بسیاری مسائل تکنیکی و اساسی قربانی زمان می شوند . اکنون می توان این سوال را هم مطرح کرد که حداقل برای کاهش سرعت روند نزولی چنین پدیده ای چه تمهیداتی می توان به کار بست ؟
تشویق نویسندگان به انجام کارهای تحقیقاتی بیشتر ، تفهیم این موضوع که تقلید و کپی برداری صرف از نویسندگان درجه دوم خارجی توان ابتکار و ترقی فکری را از آنان می گیرد ، حمایتهای مالی گسترده تر و شاید مهمتر از همه ایجاد بازار رقابت قوی تر در عرصه داستان نویسی از جمله راه کارهای مثبتی هستند که می توانند در روند کند سازی زوال ادبیات داستانی کشور مفید واقع شوند .
در هر حال نگرانی درباره آینده ادبیات داستانی ایران جدی بنظر می رسد و اتخاذ شیوه هایی کارآمد برای پرورش استعدادها و جلوگیری از شکست کامل در این عرصه ادبی ضروری می نماید .

2 comments:

Radio Rangeenkamaan said...

مطلب جالبی بود پیرامون داستان نویسئ امروز. رادیو رنگین کمان هم اندرباب داستان نویسی برنامه ای دارد که مجرئ آن آقای قاموس است که از این آدرس می توانید همین حالا بشنوید:www.radiorangeenkamaan.com

Anonymous said...

بله دوست عزیز.اگر داستان نویسان مطرح امروز ایران و آثارشون که مورد تمجید قرار میگیره رو برررسی کنیم شاید بهترین واژه برای بیان،واژه "رقت انگیز" باشه.
ادبیات داستانی ما بشدت ترحم برانگیزه و اینجا آثار محدودی مثل سمفونی مردگان به تنهایی بار این جسم رنجور و لنگ ادبیات رو به دوش می کشن.
بزرگترین مشکل نویسندگان امروز ما خالی بودن داستان هاشون از هر گونه فکر و اندیشه و جهان بینی قابل تامله.
وقتی با سطرهای داستان های نویسندگان مطرح امروزمون برخورد می کنیم تنها به روایت و طرحی استاندارد و کنیک زده برمی خوریم که در پس این پوشش خوش رنگ و لعاب بشدت پوچ و خالی اند.
ممنون دوست عزیز
www.f.b.com/maka.aban