یک شعر از کتاب مرگ خلاصه شد

" تقلا"

آن گاه که لحظه لحظه, خودم را می مردم
جنگل را به کناری زدم
از تنه های درختان رد شدم
و به پهنای آفتاب رسیدم

من زنده مانده ام.

منصوره اشرافی- کتاب " مرگ خلاصه شد "

No comments: