وقتی که همه چیز به سوی مرگ و نیستی و فنا و نابودی پیش می روند، وقتی که همه دلایل حاکی از نزدیک شدن مرگ می توانند باشند، چه چیزی غیر از عشق می تواند بهانه ای برای زیستن باشد؟
/سطرهایی از مقاله « عشق، بهانه ای برای زیستن» که نگاهی به کتاب روسپیان سودا زده ی من نوشته مارکز است از کتاب « در جست و جوی هویت»/
/سطرهایی از مقاله « عشق، بهانه ای برای زیستن» که نگاهی به کتاب روسپیان سودا زده ی من نوشته مارکز است از کتاب « در جست و جوی هویت»/
No comments:
Post a Comment