شعری بی عنوان - ناصر علی زاده




پُل سِزان ( Paul Cézanne)






نیستی...

دیرگاهیست که عطر تن تو
 دررگ خانه ی من جاری نیست
با همه آدم و عالم گویی
که مرا کاری نیست

 
نیستی...
تاکِ در گوشه ی ایوان دلم
به خودش کِز کرده
غنچه ی در گلدان
گونه قرمز کرده

 
نیستی...
قابِ عکس تو بروی دیوار
خانه را می پاید
بارِدل تنگی ی من
گوییا می داند

 
نیستی...
پنجره ها منتظرند
که بیایی همه را باز کنی
دعوتی از خورشید ، بدرونِ خانه
از نو آغاز کنی

 
نیستی...
نارون در کوچه
چشم را بر درِمان دوخته است
درنبودِ آبی که به پایش ریزی
در عطش سوخته است

 
نیستی...

ناصر علی زاده

No comments: