منتشر شد
Labels:
دالان ها ، منصوره اشرافی
از کتاب دالان ها
"وارسی"
زن
همانطور که کنار خيابان نشسته بود با عجله يک يک کیسههای پلاستيک را که درون
آنها پر از لباسهای درهم و برهم بود، وارسی میکرد. پسربچه و دختربچهای بالای
سرش ايستاده و نظاره میکردند.زن نسبتا پیر بود و بچههایش لباسهای کثيف و ژندهای
در برداشتند. زن هر پلاستيک را واژگون کرده روی آسفالتها و لباسها را با دقت
ورانداز میکرد؛ آنهايی که به نظرش خوب بودند، دوباره درون پلاستيک میگذاشت. بعد
که همهی پلاستيکها را زیر و رو کرد و لباسهای بهدرد بخور را درون آنها جای
داد، يک دسته لباس اضافی و بهدرد نخور را کنار جوی آب گذاشت.
همينطور
داشتم تماشايش میکردم و او اصلا به اطرافش توجهی نداشت.
بعد
بچهها را ديدم پلاستيکها را بر دوش گرفته و به سرعت دور شدند. زن را هم نفهميدم
به کدام طرف رفت. با خود گفتم لابد بچهها از اين که لباس تقريبا درست و حسابیتری
گيرشان آمده خوشحال شدهاند. بعد به ذهنم رسيد که شاید يکی از آنها به ديگری خواهد
گفت: ببين، این لباسها را دیگر نمیفروشيم، اونارو تنمون میکنیم. خیلی قشنگن،
نه؟
فردای
آن روز دوباره ديدمشان. همان لباسهای ژنده و کثيف ديروز تنشان بود و داشتند
کارتونهای خالی را از جلوی مغازهها جمع میکردند.
------
منصوره
اشرافی- از کتاب " دالان ها"
نشر
شورآفرین 1395
برج ایفل از نگاه رولان بارت
گى دو موپاسان اغلب در رستوران
برج نهار می خورد، هرچند اعتنایى به غذا نداشت. او می گفت اینجا یگانه جایى در
پاریس است که مجبور نیستم برج را ببینم. و این امر حقیقت دارد که باید در پاریس
احتیاطهایى بی اندازه به عمل آورى تا برج ایفل را نبینى؛ هر فصلى که باشد، از خلال
مِه و ابر، در روزهاى ابرى و آفتابى، در باران، هر جا که باشى، هر چشم اندازى از
بامها و گنبدها یا شاخه هاى درختان باشد که تو را از آن جدا کند: برج حضور دارد؛
ادغام شده در زندگى روزمره، تا زمانى که دیگر صفت خاصى به آن نسبت ندهى و تصمیم
بگیرى که موکّدانه آن را همچون صخرهاى یا رودخانهاى به عنوان پدیدهاى طبیعى به
معناى حقیقى کلمه در نظرگیرى، که تا ابد مىتوان پرسید چه معنایى دارد اما وجودش
مسلّم و بى چون و چراست. در عمل، نگاه هر پاریسى در زمانى از روز نمىتواند به برج
نیفتد. از زمانى که نوشتن این سطور را آغاز کرده ام برج پیش رویم حضور دارد، درون
قاب پنجره ام و درست در لحظه هاى که شب ژانویه آن را تیره و تار مى سازد و به ظاهر
مى کوشد تا از نظر پنهانش کند و حضورش را انکار کند. دو شعاع باریک نور که دور سرش
در حال چرخش اند به نرمى چشمک مى زنند و به بیرون مى تراوند، در تمامى طول این شب
نیز آنجا خواهند بود و مرا از فراز پاریس به یک یک دوستانم که مى دانم در حال دیدن
آنند پیوند خواهند زد.
برج ایفل نوشته رولان بارت
ترجمه یوسف اباذرى
نگاهی به کتاب " دالان ها"- یادداشتی علیرضا ذیحق
منصوره اشرافي را با
شعرها ، نقاشي ها و نقد و تحليل هاي ادبي اش مي شناختم و ولي با چهره ي داستانگويي
اش هيچ آشنايي نداشتم . كتاب " دالان ها " اما مرا با زاو يه اي ديگر از
خلاقيت بديع او همراه نمود و تصويري ديدم از نسلي سوخته كه با آرمان هايش عجين بود
و تاوان هاي سخت چون رگباري كوبنده هستي اش را از ريخت مي انداخت . " دالان
ها " مجموعه اي از روايت هاي داستاني است كه برخي از نظر ساختاري چنان گيرا و
تكنيكي كار شده كه قصه اي تمام عيار مي باشند و بعضي در حد روايت باقي مي مانند و
اين نيز همگون خواسته هاي نويسنده است كه دوست داشته چنين باشد و بيشتر ازآن كه با
فرم و ساختار درگير باشد به بيان آلامي بپردازد كه عمري در خفاي دل اش پرورانده
است و حالا مي خواهد پروازش بدهد .
" دالان ها " بيش از آن كه ما را با بن بست ها مواجه
سازد به نوري تابان در انتها سوق مي دهد و انساني است كه اميد چون موجي در دل اش
لبريز است و عليرغم همه ي ناكامي هاي نسلي كه روزگاري جوان بوده و تا چشم باز كرده
رقص خنجرها را شاهد بوده است كه بر گرده ها فرود مي آمده و اگر امروزه روز بودني
را شاهد است شانش و اتفاقي بيش نيست .
منصوره اشرافي در " دالان ها " ما را از تو
در توهاي راهي گذر مي دهد كه شاهد كتاب سوزان ها و گداختن روح و روان قبيله اي
هستيم كه چشم و چراغ آينده بودند و حالا كه دنبالشان مي گردي جز اين كه بداني حتي
استخوانهاشان نيز پودر شده اند چيزي دستت را نمي گيرد . اما همه ي كتاب اين نيست
ورسالتي بس شگرف را بر دوش مي كشد و از زن ها چنان زيبا و عميق سخن مي گويد كه مثل
شعله ي ماهي پرتلاطم ، كتاب را از نور مي آكَنَد . از مرداني سخن مي گويد كه به
اغواي زنان مي انديشند بي آن كه به ظرافت روح آانان وقوف يابند ويا كه ب زخم و
رملال دل آنها مرهمي باشند ." زناني كه زندگي را همچنان دوست داشته و دارند و
چون وظيفه اي فراموش نشدني آن را به پايان مي رسانند ."
منصوره اشرافي در داستان " مردگان زنده " بي
آن كه بخواهد از فلسفه نوشتن " دالان ها " سخن بگويد ناخود آگاه بر اساس
ضرورت محتوايي چنين مي گويد :
" سال هاي سال بود كه فقط با خودم حرف مي زدم . اما اكنون
به يكباره مصمم شدم كه همه ي حرف هايم را بنويسم همه ي شرح ملال هايم را بنويسم
چرا كه و قتي هيچ معنايي براي زندگي پيدا نمي كنم بايد زندگي هايي را بنويسم كه پر
از معنا هستند . چرا كه بدين ترتيب شايد ديگر نيازي به جستجو براي يافتن معناي
زندگي نخواهم داشت . شايد زندگي كردن محض خاطر ديگران ، از زندگي كردن محض خاطر
خويشتن ، آسانتر باشد ..."
منصوره اشرافي ، شاعر ، نويسنده و نقاشي است كه به
هربّعدي از خلاقيت اش نگاه مي كني با انبوهي فروزان از ستاره هايي روبرو هستي كه
ماندگاري شان در درخشندگي تعهدي است كه بر پيشاني آنان تلأ لؤ دارد و هميشه حرفي
از انسانيت برآنان جاري است . من در" دالانها " خلوت مي كردم و بعضي از
نوشته ها ها را به خاطر نثر زيبا و محتوايي كه روح من را نشانه مي گرفت و آلام و
شاديهايم را در آن مي ديدم چند باره مي خواندم و در هر خوانشي به عمقي ديگر دست مي
يافتم . به قول نويسنده " مشوش شده و به جستجوي آرامش از دست رفته بر مي آمدم
." در" دالان ها " چنانچه نويسنده نيز متذكر شده " مرزي ميان
خاطره ، رويا و واقعيت وجوندارد " و اين ويژگي سبب گرديده كه تو به گنجي دست
يابي كه آسان آن را از دست ننهي . *
*دالان ها ، منصوره اشرافي ، چاپ
اول : 1395، نشر شور آفرين – تهران
** مطالب داخل گيومه از كتاب " دالان " هاست .
منصوره اشرافي را با
شعرها ، نقاشي ها و نقد و تحليل هاي ادبي اش مي شناختم و ولي با چهره ي داستانگويي
اش هيچ آشنايي نداشتم . كتاب " دالان ها " اما مرا با زاو يه اي ديگر از
خلاقيت بديع او همراه نمود و تصويري ديدم از نسلي سوخته كه با آرمان هايش عجين بود
و تاوان هاي سخت چون رگباري كوبنده هستي اش را از ريخت مي انداخت . " دالان
ها " مجموعه اي از روايت هاي داستاني است كه برخي از نظر ساختاري چنان گيرا و
تكنيكي كار شده كه قصه اي تمام عيار مي باشند و بعضي در حد روايت باقي مي مانند و
اين نيز همگون خواسته هاي نويسنده است كه دوست داشته چنين باشد و بيشتر ازآن كه با
فرم و ساختار درگير باشد به بيان آلامي بپردازد كه عمري در خفاي دل اش پرورانده
است و حالا مي خواهد پروازش بدهد .
" دالان ها " بيش از آن كه ما را با بن بست ها مواجه سازد به نوري تابان در انتها سوق مي دهد و انساني است كه اميد چون موجي در دل اش لبريز است و عليرغم همه ي ناكامي هاي نسلي كه روزگاري جوان بوده و تا چشم باز كرده رقص خنجرها را شاهد بوده است كه بر گرده ها فرود مي آمده و اگر امروزه روز بودني را شاهد است شانش و اتفاقي بيش نيست .
منصوره اشرافي در " دالان ها " ما را از تو در توهاي راهي گذر مي دهد كه شاهد كتاب سوزان ها و گداختن روح و روان قبيله اي هستيم كه چشم و چراغ آينده بودند و حالا كه دنبالشان مي گردي جز اين كه بداني حتي استخوانهاشان نيز پودر شده اند چيزي دستت را نمي گيرد . اما همه ي كتاب اين نيست ورسالتي بس شگرف را بر دوش مي كشد و از زن ها چنان زيبا و عميق سخن مي گويد كه مثل شعله ي ماهي پرتلاطم ، كتاب را از نور مي آكَنَد . از مرداني سخن مي گويد كه به اغواي زنان مي انديشند بي آن كه به ظرافت روح آانان وقوف يابند ويا كه ب زخم و رملال دل آنها مرهمي باشند ." زناني كه زندگي را همچنان دوست داشته و دارند و چون وظيفه اي فراموش نشدني آن را به پايان مي رسانند ."
منصوره اشرافي در داستان " مردگان زنده " بي آن كه بخواهد از فلسفه نوشتن " دالان ها " سخن بگويد ناخود آگاه بر اساس ضرورت محتوايي چنين مي گويد :
" سال هاي سال بود كه فقط با خودم حرف مي زدم . اما اكنون به يكباره مصمم شدم كه همه ي حرف هايم را بنويسم همه ي شرح ملال هايم را بنويسم چرا كه و قتي هيچ معنايي براي زندگي پيدا نمي كنم بايد زندگي هايي را بنويسم كه پر از معنا هستند . چرا كه بدين ترتيب شايد ديگر نيازي به جستجو براي يافتن معناي زندگي نخواهم داشت . شايد زندگي كردن محض خاطر ديگران ، از زندگي كردن محض خاطر خويشتن ، آسانتر باشد ..."
منصوره اشرافي ، شاعر ، نويسنده و نقاشي است كه به هربّعدي از خلاقيت اش نگاه مي كني با انبوهي فروزان از ستاره هايي روبرو هستي كه ماندگاري شان در درخشندگي تعهدي است كه بر پيشاني آنان تلأ لؤ دارد و هميشه حرفي از انسانيت برآنان جاري است . من در" دالانها " خلوت مي كردم و بعضي از نوشته ها ها را به خاطر نثر زيبا و محتوايي كه روح من را نشانه مي گرفت و آلام و شاديهايم را در آن مي ديدم چند باره مي خواندم و در هر خوانشي به عمقي ديگر دست مي يافتم . به قول نويسنده " مشوش شده و به جستجوي آرامش از دست رفته بر مي آمدم ." در" دالان ها " چنانچه نويسنده نيز متذكر شده " مرزي ميان خاطره ، رويا و واقعيت وجوندارد " و اين ويژگي سبب گرديده كه تو به گنجي دست يابي كه آسان آن را از دست ننهي . *
" دالان ها " بيش از آن كه ما را با بن بست ها مواجه سازد به نوري تابان در انتها سوق مي دهد و انساني است كه اميد چون موجي در دل اش لبريز است و عليرغم همه ي ناكامي هاي نسلي كه روزگاري جوان بوده و تا چشم باز كرده رقص خنجرها را شاهد بوده است كه بر گرده ها فرود مي آمده و اگر امروزه روز بودني را شاهد است شانش و اتفاقي بيش نيست .
منصوره اشرافي در " دالان ها " ما را از تو در توهاي راهي گذر مي دهد كه شاهد كتاب سوزان ها و گداختن روح و روان قبيله اي هستيم كه چشم و چراغ آينده بودند و حالا كه دنبالشان مي گردي جز اين كه بداني حتي استخوانهاشان نيز پودر شده اند چيزي دستت را نمي گيرد . اما همه ي كتاب اين نيست ورسالتي بس شگرف را بر دوش مي كشد و از زن ها چنان زيبا و عميق سخن مي گويد كه مثل شعله ي ماهي پرتلاطم ، كتاب را از نور مي آكَنَد . از مرداني سخن مي گويد كه به اغواي زنان مي انديشند بي آن كه به ظرافت روح آانان وقوف يابند ويا كه ب زخم و رملال دل آنها مرهمي باشند ." زناني كه زندگي را همچنان دوست داشته و دارند و چون وظيفه اي فراموش نشدني آن را به پايان مي رسانند ."
منصوره اشرافي در داستان " مردگان زنده " بي آن كه بخواهد از فلسفه نوشتن " دالان ها " سخن بگويد ناخود آگاه بر اساس ضرورت محتوايي چنين مي گويد :
" سال هاي سال بود كه فقط با خودم حرف مي زدم . اما اكنون به يكباره مصمم شدم كه همه ي حرف هايم را بنويسم همه ي شرح ملال هايم را بنويسم چرا كه و قتي هيچ معنايي براي زندگي پيدا نمي كنم بايد زندگي هايي را بنويسم كه پر از معنا هستند . چرا كه بدين ترتيب شايد ديگر نيازي به جستجو براي يافتن معناي زندگي نخواهم داشت . شايد زندگي كردن محض خاطر ديگران ، از زندگي كردن محض خاطر خويشتن ، آسانتر باشد ..."
منصوره اشرافي ، شاعر ، نويسنده و نقاشي است كه به هربّعدي از خلاقيت اش نگاه مي كني با انبوهي فروزان از ستاره هايي روبرو هستي كه ماندگاري شان در درخشندگي تعهدي است كه بر پيشاني آنان تلأ لؤ دارد و هميشه حرفي از انسانيت برآنان جاري است . من در" دالانها " خلوت مي كردم و بعضي از نوشته ها ها را به خاطر نثر زيبا و محتوايي كه روح من را نشانه مي گرفت و آلام و شاديهايم را در آن مي ديدم چند باره مي خواندم و در هر خوانشي به عمقي ديگر دست مي يافتم . به قول نويسنده " مشوش شده و به جستجوي آرامش از دست رفته بر مي آمدم ." در" دالان ها " چنانچه نويسنده نيز متذكر شده " مرزي ميان خاطره ، رويا و واقعيت وجوندارد " و اين ويژگي سبب گرديده كه تو به گنجي دست يابي كه آسان آن را از دست ننهي . *
*دالان ها ، منصوره اشرافي ، چاپ
اول : 1395، نشر شور آفرين – تهران
** مطالب داخل گيومه از كتاب " دالان " هاست .
Labels:
دالان ها ، منصوره اشرافی,
علیرضا ذیحق
کتاب " دالان ها"
دوستانی که راهی نمایشگاه کتاب می شوند این روزها، در صورت تمایل می توانند اکثر کتابهایم را از نشر شورآفرین در این آدرس تهیه کنند.
نشر شور آفرین- سالن 2 راهروی 4 غرفه 750
و نیز تهیه اینترنتی کتاب دالان ها از شهر کتاب:
نشر شور آفرین- سالن 2 راهروی 4 غرفه 750
و نیز تهیه اینترنتی کتاب دالان ها از شهر کتاب:
خرید کتاب دالان ها نوشته منصوره اشرافی از انتشارات شور آفرین، در شهر کتاب آنلاین.داستان ایران، داستان های فارسی قرن 14
SHAHREKETABONLINE.COM
گالری و فروش برخی از نقاشی هایم
چون معتقدم هنر هم، همانند کفش و لباس و کیف و گوشی موبایل و رستوران رفتن و غیره ، وجودش در زندگی انسان ضروری ست، به مدت محدودی(یک ماه)، برخی از نفاشی هایم که درین سایت است، در معرض فروش گذاشته ام
در مورد خرید آثار می توانید قیمت پیشنهادی خود را به صورت کامنت نهاده و یا به این آدرس ایمیل ارسال کنید:
ashrafi_mansoureh@yahoo.com
یا در اینجا پیغام بگذارید:
https://telegram.me/ashrafiMansoureh
چون معتقدم هنر هم، همانند کفش و لباس و کیف و گوشی موبایل و رستوران رفتن و غیره ، وجودش در زندگی انسان ضروری ست، به مدت محدودی(یک ماه)، برخی از نفاشی هایم که درین سایت است، در معرض فروش گذاشته ام
در مورد خرید آثار می توانید قیمت پیشنهادی خود را به صورت کامنت نهاده و یا به این آدرس ایمیل ارسال کنید:
ashrafi_mansoureh@yahoo.com
یا در اینجا پیغام بگذارید:
https://telegram.me/ashrafiMansoureh
ashrafi_mansoureh@yahoo.com
یا در اینجا پیغام بگذارید:
https://telegram.me/ashrafiMansoureh
Labels:
نقاشی ، منصوره اشرافی
کتابهای من در نشر شور آفرین
کتابهای من در نشر شور آفرین:
دوستانی که راهی نمایشگاه کتاب می شوند این روزها، در صورت تمایل می توانند اکثر کتابهایم را از نشر شورآفرین در این آدرس تهیه کنند.
نشر شور آفرین- سالن 2 راهروی 4 غرفه 750
و اما کتایها:
1- « دالان ها»
2- « در جست و جوی هویت»
3-« فرشته ای در خانه»
4- «فریاد بلند عصیان»
5- « دریغا از عشق»
6- « نفس های پنهان»
7-« مرگ خلاصه شد»
خبرگزاری کتاب ایران - دالان ها
خبرگزاری کتاب ایران : «دالانها» مجموعهای از روایتهای منصوره اشرافی
منصوره اشرافی، نویسنده و پژوهشگر مطرح کشورمان اظهار کرد: کتاب جدیدم که مجموعهای از روایتها و خردهروایتهایم است با نام «دالانها» منتشر شده و در نمایشگاه کتاب تهران عرضه خواهد شد.
منصوره اشرافی به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: کتاب «دالانها» مجموعهای از روایتها و خرده روایتهایم است که چند روزی است از سوی نشر شورآفرین منتشر شده و قرار است در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شود. توضیح دقیقی درباره متن کتاب نمیتوانم بدهم چراکه همه داستانها از یک ساختار پیروی نمیکنند، برخی متنها روایتگونه و داستانی هستند اما متنهایی با ساختار غیرداستانی نیز در کتاب وجود دارد.
وی ادامه داد: ...
وی ادامه داد: ...
Subscribe to:
Posts (Atom)
-
ط وسي حائري اولين چيزي كه با مهري رخشا احساس كرديم اين بود كه او با پرويز تجانس روحي ن...