زانو زده بر خاک زمین را نگاه مى کنم
علف را نگاه مى کنم
حشره را نگاه مى کنم
لحظه را نگاه مى کنم شکفته آبى ِ آبى
به زمین بهاران مانى تو، نازنین من
تو را نگاه مى کنم.
خفته بر پشت، آسمان را می بینم
شاخه هاى درخت را مى بینم
لک لک ها را مى بینم بال زنان
به آسمان بهاران مانى تو، نازنین من
تو را مى بینم.
آتشى افروخته ام به صحرا شب هنگام
آتش را لمس مى کنم
آب را لمس مىکنم
پارچه را لمس مى کنم
سکه را لمس مى کنم
به آتش ِ اردوگاهى زیر ستاره ها مانى تو
تو را لمس مى کنم.
میان آدمیانم و آدمیان را دوست مى دارم
عمل را دوست مى دارم
اندیشه را دوست مى دارم
نبردم را دوست مى دارم
در نبرد من موجودى انسانى یى تو
تو را دوست مى دارم.
---
ناظم حکمت
ترجمه احمد شاملو
No comments:
Post a Comment