روشنفکر از منظر میشل فوکو









پرسش _ فلسفه می خواهد جهان نگریی بی غرضانه ای باشد شما به عنوان فیلسوف تعهد سیاسی را چگونه می بینید؟
میشل فوکو_ گمان می کنم تعریف روشنفکر ممکن نیست مگر اینکه  در این حال بر این تاکید کنیم که هیچ روشنفکری وجود ندارد که به نحوی درگیر سیاست نباشد. البته در بعضی از دورانها کوشش شده که پایگاه روشنفکری را از دیدگاه نظری و تئوریکی محض تعریف کنند و روشنفکران را کسانی بدانند که گویی هیچ کاری به مسایل و مشکلات جوامع خویش ندارند. ولی عملا چنین دورانهایی به نظر من در تاریخ کم بوده و خیلی کم از روشنفکران هم بوده اند که این نوع پایگاه روشنفکری را پذیرفته اند.
 با در نظر گیری جوامع غربی از زمان فیلسوفان یونانی تاکنون روشنفکران همگی به نحوی با سیاست پیوند داشته اند. و فعالیتهاشان تا آنجا معنا پیدا می کرده که تاثیرهای عملی در جوامعی که آنان در آن زندگی می کرده اند داشته است.
مسله دخالت روشنفکر در سیاست مسله توانستن و بایستن نیست ، روشنفکر ضرورتا چنین می کند  بنا براین مسله بر سر حضور یا عدم حضور وی در زندگی سیاسی نیست بلکه مسله این است که که حضور او در حیات سیاسی در شرایط کنونی جهان به چه نحوی باید باشد تا موثر ترین و مشروع ترین و درست ترین نتایج ممکن را به بار آورد.
 در فرانسه  و به طور کلی در اروپا روشنفکر به مثابه پیشگوی آینده جامعه است و وظیفه اش پرداختن به چیزی که می توان آن را ارزشهای کلی و عام بشریت نامید. به عقیده من در روزگار کنونی او باید داخل گود باشد .

در مهرماه سال 1357 فیلسوف و متفکر فرانسوی "میشل فوکو" سفری به ایران داشته است در زمان اقامت نه چندان طولانی وی در ایران "باقر پرهام" گفت و شنودی را با او در قالب پرسش و پاسخ در زمینه فلسفه، دین و انقلاب ایران انجام داده که این مصاحبه در مجموعه ی" نامه ی کانون نویسندگان ایران" در سال 1358 به چاپ رسیده است . از میان کل متن این مصاحبه یک پرسش وپاسخ را انتخاب کرده و  خلاصه آن رادر اینجا می آورم.             دیدگاه

No comments: