Joan Miró. Harlequin's Carnival. 1924-25. Oil on canvas. 66 x 93 cm. Albright-Knox Art Gallery, Buffalo, NY, USA
علیرضا سیف الدینی
اخیراً مطلبی کوتاه در "شرق نیوز پی پر" خواندم به نام " آب زنیم راه را"*، که انتظار داشتم حرفهای منطقی در آن ببینم که متأسفانه چنین چیزی مشاهده نکردم، و برای بار چندم برایم ثابت شد که خودکامگی در خون بعضیهاست و زدوده شدن آن از خون و جسم و روحشان امکان پذیر نیست. به این دلیل ساده میگویم امکان پذیر نیست که چنین ذهنیتی مخالف وجود مخالف است. آن مطلب که نشان از مخالفت با موجودیت مخالف دارد و به جای ارائه پاسخی معقول به تنش یا ناسازگاری یا مخالفت سطحی و یا عمیق برخی افراد، تماماً ناسزاست، من را یاد خیل کسانی انداخت که به جای یافتن پاسخی درخور و شایسته، هم برای خود و هم برای اشخاص پرسشگر، سادهترین راه را انتخاب میکنند، و آن این که با ردیف کردن مشتی دشنام همچون وقیح یا بیدانش و ... و نسبت دادن برخی صفات موهن دیگر به طرفهای مقابل، سعی میکنند صدای آنها را خاموش کنند. حال آن که تفاوت عمده ادبیات با تمام اندیشههای دارای چهارچوب تعریف شده یا همان ایدئولوژی این است که دنبال پاسخی قانع کننده برای اهالی پرسشگر ادبیات است. اگر رنجی وجود دارد رنج یافتن همان پاسخ است. اما ما اگر، تا زمانی که آن پاسخ درخور را پیدا نکردهایم، به ضرب و زور حس پرسش را در همان خیل ِ به زعم ایشان سطحی از بین ببریم، معنایش این است که اولاً شناخت درستی از ماهیت ادبیات نداریم، ثانیاً ادبیات را به دلیل نزدیک بودن به همان اشخاص ِ به قول ایشان بزرگ ملک طلق خود میدانیم. حال آن که ادبیات نه ملک طلق آن بزرگان بود و هست و نه ملک طلق ایشان و امثال ایشان و نه هیچ کس دیگر. اگر شناخت درست و دقیقی از ماهیت ادبیات نداریم و نمیدانیم که استعدادی هم برای دست یافتن به چنین شناختی نداریم، باید بگویم صد رحمت به کسانی که "هر آسمان و ریسمانی را به هم میبافند" و به قول خود شما صدف نیستند و خزفاند! وانگهی، شما اگر خود را متولی چیزی میدانید و چنین پاسخی میدهید باز شناختی از ادبیات ندارید. به دلیل این که چنین برخوردی با کسانی که پرسشی طرح میکنند با ذات ادبیات که پرهیز از تمامیتخواهی است منافات دارد. مگر خود شما و امثال شما کم مقصرید که حالا پرسشهایی را که خود در ذهن بعضیها به وجود آوردهاید به آسمان و ریسمان بافتن و خزعبلات تشبیه و تعبیر میکنید؟ کجای کار شما غیر از نام همان نویسنده نسبتی با ایشان دارد؟ چرا با چنین حرفهایی پشت نام آن انسان زحمتکش پنهان میشوید و ترجیح میدهید از امتیازهایی که سازندگان تکفیر و ممنوعیتها در اختیارتان گذاشتهاند استفاده کنید؟ آیا من از شما انتظار بیشتری دارم؟ نمیدانم. توصیه شما حتماً این است که نسلهای بعد مدام بنشینند و از بزرگی کسانی حرف بزنند که سخن گفتن از بزرگیشان، آن طور که رفتار شما نشان میدهد، بهانهای است برای ماندن خود شما؟ اگر چنین است که بزرگ نامیدنی این چنین صد مرتبه از تحقیر همان بزرگان بدتر است. من نمیدانم این ژست بزرگمنشانه که فلانی و بهمانی شاگرد فلانی بوده کی تمام خواهد شد؟ به نظر من اگر شما همین طور به آب زدن راه ادامه دهید یکی دوسال دیگر نشانی از ادبیات جدی نخواهیم دید. ( همه میدانند که عدهای از سالها پیش بیوقفه سعی کردهاند تا با استفاده سوء از بیمهری حاکم بر ادبیات جدی، ادبیات عامه پسند را به نام ادبیات جدی قالب بزنند و در این راه تا حدود زیادی هم موفق شدهاند.) هر چند همین الان هم به زحمت میتوان کتابی از آن دست یافت که اتفاقاً از طرف خود شما، که به ظاهرعجیب مشتاق آب زدن راه هستید!، حذف یا نادیده گرفته میشود. نظر من این است که آب را باید به خاطر آب جستجو کرد( همه دنبال آب و هوا هستند) نه این که بگوییم آب، و به گزاف تکیه بر جای بزرگانی بزنیم که جهان از وجود آنها بیاطلاع است، و به خاطر منافع خود راهزنی کنیم و استقلال حرکتهای ادبی مستقل دیگر را زیر سؤال ببریم.
*مقاله مذکور در این آدرس اینترنتی موجود است:
http://sharghnewspaper.ir/Released/89-10-09/460.htm
*مقاله مذکور در این آدرس اینترنتی موجود است:
http://sharghnewspaper.ir/Released/89-10-09/460.htm
3 comments:
کاش به چشمهای ضعیف من یه رحمی می کردی و کمی فاصله بین پاراگرافها می گذاشتی
مطلب رو به زور خوندم اما ترجیح می دم هیچی نگم در باره ش
فوق العاده ضعیف بود.بی رمق و بیمار.اگر نمی توانید جواب ندهید بهتر است.
kheyli roshangaraneh va amigh bood . dast marizad
Nader az alman
Post a Comment