چرا دوست دارند ناشناس باشند؟


Henri Rousseau. Surprise! 1891.Oil on canvas. 130 x 162 cm. National Gallery, London, UK.



منصوره اشرافی


زمانی در سیاست و در میان گروههای مخالف مخفی که در حال مبارزه با دیکتاتور­های سرکوبگر بودند، داشتن نام مستعار امری عادی، طبیعی و الزامی بود چرا که مصونیت و امنیتی را ایجاد می کرد که در پناه آن، فرد قادر به ادامه زندگی بود و می توانست با استفاده ازنام مستعار و پنهان کردن نام واقعی خود بهترین و بیشترین  بازده در کار تبادل اطلاعات و نفوذ کردن به منابع اطلاعاتی  را داشته باشد و در عین حال از وارد شدن آسیب به زندگی عادی و روزمره خود و اطرافیانش بکاهد. تمام اینها و موارد دیگری از این قبیل مجموعه محاسنی را برای استفاده از نام مستعار و الزام به آن را در مبارزات سیاسی بوجود می آورد.
در عرصه وبلاگ نویسی  و در فضای اینترنت داشتن نام مستعار ممکن است دلایل زیادی داشته باشد ولی به این دلایل  در اینجا نمی خواهم بپردازم. تنها بر یک مورد خاص قصد انگشت گذاشتن دارم و آن هم  در زمینه انتقاد از اشخاص مختلف و اظهار نظر کردن در مورد حرفها و صحبتها و عملکرد آنها، تحت نام مستعار است.
از نظر من این رفتار نشان دهنده نهایت محافظه کاری  و عدم صداقت و شجاعت در بیان و نظر است.
ما آدمها با همدیگر برخورد داریم، معاشرت می کنیم، در کوچه و خیابان و محافل و مجامع همدیگر را می بینیم، گاهی سلام علیکی داریم گاهی رفت وآمدی  گاهی دوستی زیادی و گاهی هم، دشمن هم می شویم. دوست داریم که کارهایمان مطلوب دیگران باشد تا در چشم آنها خوشایند جلوه کنیم. دوست داریم توجه مثبت دیگران را به خودمان جلب کنیم. دوست داریم نظر دیگران درباره ما منفی نباشد و دوست داریم آنها به ما محبت داشته باشند و تلاشمان در جهت کسب هر چه بیشتر محبت، احترام، محبوبیت و جذابیت بیشتر است.
 برای همین هم سعی می کنیم بیشتر خوبی های آدمها  و نقاط مثبت شان را در پیش رویشان بازگو کنیم و بدی ها و نقاط منفی شان  را در پشت سر. اگر انتقادی به آنها داریم سعی می کنیم آن را در لفافه و یا غیر مستقم و یا به وسیله واسطه ای بیانش کنیم و هرگز دوست نداریم که با انتقاد مستقیم و بی پرده و عیان، از نگاه مثبت آنها به خودمان بکاهیم. خلاصه آدمها تمایل دارند و می خواهند که وجهه خود را نزد دیگران بهتر کنند، نه اینکه آنرا از بین برده و خدشه دارش کنند و دوست دارند تا می توانند از دریچه چشم دیگران عزیز و محترم و دوست داشتنی  باشند.
چرا که اکثر مردم به این نکته آگاهند که  ایراد گرفتن و انتقاد کردن و اشتباه دیگران را به رخ کشیدن و نقاط منفی و ضعف دیگران را بازگو کردن مورد خوشایند و مطلوب اکثریت نیست و به احتمال  بسیار زیادی ممکن است تاثیرات بدی بر روابطه احتمالی حسنه ی آینده آنها بگذارد و بر حسب پیشگیری های معقول و منطقی، ترجیح می دهند  در پشت نام مستعار مخفی شوند. نام مستعار محمل مناسبی می شود برای ایراد و انتقاد از دوست، آشنا، فامیل، همکار، همسایه و غریبه و حتا دشمن.
با این شیوه هم به راحتی و در کامل آزادی و رهایی از هر قید و بندی حرف خود را زده و در کنار آن نه دوست و آشنایی را از خود رنجانده ایم و نه راه را بر دوستی های احتمالی آینده بسته ایم و نیز به دشمن خود هم اعلان جنگ نداده ایم چرا که فقط تیرهایی به سوی او پرتاب کرده ایم که سرمنشا آن برای او ناشناخته است و قادر به عمل متقابل نخواهد بود و به خاطر همین ملاحظات و محافظه کاری ها و ترسها, نام مستعار بر خودمان می گذاریم .
اما به گمان من همه اینها بی ارزش است  چرا که کوچکترین و جزیی ترین انتقاد تحت نام مشخص و معین هزاران بار ارزشمند تر از کوبنده ترین و تیزترین انتقادات تحت نام مستعار است.
محافظه کاری در عدم انتقاد و شجاعت در انتقاد با نام مستعار نیست. چرا که در عرصه انتقاد به اشخاص و عملکرد آنها خطری جانی و مالی تهدیدمان نمی کند که به خاطرش بخواهیم در پشت نام مستعار سنگر بگیریم.( البته وارد مقوله انتقادهای سیاسی نمی شوم  هر چند که  گمان می کنم هم اکنون اجرای آنها زیر پوشش نام مستعار هم دیگر عملی منسوخ شده است.) تنها چیزی که در انتقاد  با نام واقعی ممکن است، به خطر افتادن و از دست دادن موقعیت ها و منافع احتمالی و یا تضمینی حال و آینده فرد منتقد است.
براستی از کجا می توانیم مطمئن باشیم که کسی که امروز منتقد و ایراد گیرنده بر من بوده ساعتی قبل با من غذا نخورده، به گردش نرفته، بحث نکرده، به خانه ام نیامده و سپس با زدن نقاب دورویی و تزویر و سواستفاده از واکنش های صادقانه دست به انتقاداتی مغرضانه در زیر نام مستعار زده است ؟
آیا پنهان شدن  در تاریکی و مخفی ماندن در پشت نام مستعار و آشکارا مردمان آشکار را مورد هدف قرار دادن کمی مزورانه نیست؟ براستی چه دلیلی جز ترس، تعریف کننده این پنهان شدن و عدم تمایل به دیده شدن است؟ بی تردید ترس تنها نام کامل و در بر گیرنده تمام دلایل ممکن و احتمالی  پنهان شونده است . ترس برای از دست دادن منافع . موقعیت . محبوبیت . روابط  ووو
دوست نداریم دیده شویم و شناخته شویم چون دوست نداریم با شناختنمان دیگران نیز بتوانند ما را بکاوند و نقاط ضعف ما را در روشنی بیابند. چون دوست نداریم مورد قضاوت واقع شویم و خوانند گان نتوانند تشخیص دهند که عالم بی عمل هستیم یا با عمل! چون حرف زدن از عمل کردن دشوارتر بوده و همین طور راحتر و آسانتر. چون نسخه پیچیدن برای دیگران همیشه کاری سهل و ممتنع است و  چون دیده نمی شویم هچیکس نمی تواند  در مورد خودمان و درستی اعمال و رفتارمان قضاوت کند. چون تئوری  صادر کردن راحتر از عمل کردن است و هیچ معلوم نیست که این منتقد و ایراد گیر آیا به آنچه که می گوید و یا می نویسد معتقد است و عمل می کند یا نه؟
چرا که نوشته هایش بدون امضا و فاقد هویت واقعی است. برای قضاوت کردن در مورد دیگران نیاز به نگاه کردن به کارنامه عملی آنها هست و کار نامه عملی هر فردی بر مبنای هویت واقعی آن فرد شکل می گیرد. ما چگونه می توانیم کارنامه دیگران را در پیش روی خود بگذاریم در حالی که با دستمالی سر و صورت خود را محکم بسته ایم تا شناخته نشوییم؟ چگونه این حق به ما داده شده است و آیا موضع طرفین در این بررسی عادلانه و یکسان است؟ در حالی که یکی خود را محق دانسته  و دایم دیگران و عملکردشان را مورد قضاوت و بررسی قرار دهد در حالی که خودش کارنامه ای ندارد. چرا که حرف تنها کافی نیست و تنها حرف زدن نمی تواند مبنای قضاوت قرار گیرد .
پس بهتر است دستمالها از روی سر و صورت بر داشته شود و جلاد و قربانی هر دو به وضوح تمام همدیگر را شناسایی کنند.
حفظ کردن همه جناحها، دوستها و دشمنها و در عین حال حرف خود را هم زدن و در عین حال ریز بینی و تیز بینی و دانش  خود را به رخ کشیدن و تنها بر نقاط ضعف دیگران انگشت گذاشتن  و خود را پنهان کردن، نهایت ریا کارانه عمل کردن است.چون که همیشه در مواقع انتقاد از دیگران به این روش رو می آوریم و در زمان تحسین و تمجید از دیگران ترجیح می دهیم که نام واقعی خود را بنویسم.
درست است که در فضای مجازی اینترنت هر شخصی مجاز به گفتن هر سخنی تحت هر هویتی می تواند باشد اما آنچه که مهم است این است که خواننده  نوشتار بداند و حس کند که نویسنده در قبال آنچه که نوشته مسول است  و ایجاد تردید در خواننده و مخاطب, مبنی بر عدم وجود (هویت) واقعی نویسنده  و یا دوگانه بودن شخصیت نویسنده باعث سلب اعتماد  به نوشته می شود و در صداقت نویسنده نسبت به نوشته خود ایجاد شک و تردید می کند و احتمالا به خاطر پنهان ماندن نام نویسنده   به مغرضانه بودن نوشته گمان می رود. درست است که داشتن نقاب به ما جرات و جسارت و شهامت می دهد ولی آیا این من جسور پنهان شده در پشت نقاب، همان من واقعی ماست؟

9 comments:

محمد رضایی روشن said...

تحلیلی که کردید سست و آبکی بود.
بهتر نیست به جای اینکه خودتان را درگیر این موضوع پیش افتاده کنید که آیا شخصی که با نام مستعار من را مورد انتقاد قرار می دهد مغرض است یا نه، به درستی یا نادرستی اندیشه هایش توجه نشان دهید؟ تا مثلن پرداختن به این که این رفتار از روی ترس است و یا از روی عدم صداقت؟
شخصن با نام مستعار گاهن انتقاد هم می کنم بدون اینکه دوستی و یا دشمنی کسی کوچکترین اهمیتی برایم داشته باشد.

Anonymous said...

آقای روشن گویا شما در کره ماه زندگی می کنید که از روابط و دسته بازی و باند بازی و رفاقت بازی و نان قرض دادن و کوبیدنهای مغرضانه و تمجیدهای نوکر مابانه بی اطلاع و بی خبرید. توجه کردن به درستی و نادرستی اندیشه شخصی که با نام مستعار می نویسد یک شق قضیه است اما نیت وی و اینکه در پس پرده و در لفافه به چه قصد و غرضی دست به قلم برده شق دیگر قضیه است . شما خیلی ساده انگارانه، گویا با مسایل برخورد می کنید.اگر شخص شما گاها هم به قول خودتان با نام مستعار انتقاد می کنید حتما دلیلی برای این کار دارید؟ کمی به دلیل کارتان فکر کنید و آن را برای خودتان تجزیه تحلیل کنید.
احمد ایزد پناه

علی عمادی said...

با سلام
به نظر من هرکسی که افکارش را کتبی می کند خودش را در معرض قضاوت دیگران می گذارد. چه بهتر که هم نویسنده و هم منتقد دارای یک هویت واقعی باشند. متاسفانه در فرهنگ اختناق زده ی ما هنوز چنین سطحی از اخلاق وجود ندارد. من اعتقاد دارم باب گفتگو درک متقابل ایجاد می کند. اگر ما موفق شویم برای هم جا باز کنیم و دایره ی این گفتگوها را وسعت بخشیم یادگاری خوبی برای آیندگان به جا خواهیم گذاشت. درود بر شما
علی عمادی

احمد افقهی said...

موضوع جالب و مهمی را مطرح کرده اید که جدا از مواردی که بر شمردید.برای رسیدن به جواب باید روان شناسی اجتماعی و تاریخی مردم ایران را جستجو کرد .پنهان کاری،مخفی کاری،تمایل به ناشناس ماندن،رفتن در جلد دیگر آن چیز هائی هستند که تاثیر بسیار جدی بر سرنوشت مملکت داشته اند.مسئله ترس نیست موضوع این است که میخواهند حرف بدون پایه و اساس بزنند تا امکان پیگیری نداشته باشد،موضوع عدم اعتماد به خود است ،موضوع این است که از سوئی میخواهد نظری بدهد ولی میترسد این نظر طرف مقابل را دشمن او بکند و او نمیخاهد باند و گروهش را از دست بدهد .
اگر همه بیاموزند که آنچه را که اعتقاد دارند به نام و امضای خود بگویند و منتشر کنند فضای پیرامون واقعی میشود .همه گان آن میشوند که هستند و پای حرف و عمل خودشان می ایستند .فضای ادبی ،سیاسی و هنری ما الان بالماسکه است هیچ کس خودش نیست آن که صورت شیر به چهره دارد شاید بزدل زبونی است که جرئت دهان باز کردن نزد یک دوست را هم ندارد یا آنکه لباس شوالیه پوشیده است سرباز ی گریخته از جنگ است و آن که لباس تهمتن پوشیده شاید خود چغاد است .
همه دست به دست داده اند تا فضائی دروغین ،پرازتزویر وغیر واقعی برای هم بسازند .
ای کاش همه میکوشیدند به اندازه توان ،دانش،جسارت و بضاعتشان کار کنند، ای کاش نطفه جنبش چریکی و ادبیات مخفی وهنر انقلابی هیچ وقت در این مملکت بسته نمی شد. تا همگان بدانیم واقعا که هستیم و چه داریم.

پریسا said...

متاسفانه دورویی و تزویر جزوی از فرهنگ ما ایرانی ها شده . همه زندگی مان شده پنهانکاری . روابطمان شده پنهان کاری دوستی مان شده پنهان کاری و همیشه بنا بر سیستم اینکه" صلاح " این است عمل مان با فکرمان متفاوت است. بچه به پدرو مادر دروغ می گوید و پنهان کاری می کند پدر و مادر هم همین طور نسبت به فرزند رفتار می کنند زن به شوهر و شوهر به زن و دوست به دوست و ووو همه با مصلت جویی و ریا و تزویر و عدم صداقت رفتار می کنند...
پریسا از آلمان

محمد رضایی روشن said...

منظور از « عدم وجود واقعی نویسنده » دقیقن چیست؟ این بدیهی است که وقتی چیزی یا کامنتی یا نامه ای یا وبلاگی و یا هر چیز دیگری نوشته و در اینترنت منتشر می شود کار یک آدم است دیگر. یعنی خودش خود به خود به وجود نیامده. عدم وجود واقعی ای دیگر وجود ندارد. یک وجود کاملن واقعی است. زیر هر نامی هم که باشد هیچ اهمیتی ندارد. چرا که به واسطه نوشته شدن توسط « آدم » در هر صورت حامل اندیشه و احساس است. ممکن است این اندیشه ها و احساسات دوستانه و صادقانه و یا از روی دشمنی و دروغ باشد. ولی به هر حال یک اندیشه و احساسی درش نهفته که یا از نظر ما مبتذل و پیش پا افتاده و یا عمیق و تأثیرگذارند. بنابراین مهم ربط داشتن یا نداشتن -به عنوان مثال- کامنت با متن است. و آن نظری هم که قرار است برای نویسنده فرضن کارساز باشد از محتوایش پیداست. نویسنده باید با درنگ با پیغام هایی که برایش فرستاده می شود برخورد کند و نه خیلی زود جبهه بگیرد و نه خیلی کیفور شود. حرف اگر حسابی باشد دوست و دشمن و آشنا و غریبه هم ندارد و باید تأمل کرد. فهمیدن این که حرف حرف حساب است هم بستگی به خودمان دارد و آن دانشی که داریم.
نوشتن زیر نام مستعار بیشتر از آن که یک عیب باشد به نظر من یک ویژگی است ( حتی اگر آن شخص و اشخاص زشت ترین توهین ها را هم بکنند ). یک ویژگی که با گذشت زمان، با توجه به گسترده تر شدن فضای مجازی، به شدت در حال پر رنگ شدن است و نگاهی فارغ از ارزش گذاری اخلاقی می طلبد.

محمد said...

عدم وجود واقعی، یعنی اینکه آقا یا خانم ایکس با نامهای حسن و حسین و تقی و نقی و رضا و جواد و چندین و چند نام مستعار برای خودش هویت و شخصیت غیر واقعی می سازد.

محمد said...

حقیقتا کمتر کسی است که در صداقت گفتار بدون نام و هویت شک نکند. نصف بیشتر اعتماد ما متکی به نام نویسنده و ارایه گفته با دلیل و سند و مدرک است و نصف دیگرش هم به صحت تمام این موارد. افشاگری های ناشناس بیشتر از آنکه نتایح مثبت داشته باشد شبهه آمیز و شک بر انگیز هستند.
فهمیدن اینکه حرفی حرف حساب است بستگی به درک و فهم و شعور مخاطب و دیگر خوانندگان و هم چنین وضعیت اطلاع و یا عدم اطلاع از موضوع مورد بحث که تعیین کننده وضعیت در مورد صحت و یا سقم آن گفتار است، دارد.
روش گل آلود کردن آب و تهاجم دسته جمعی بردن تحت نامهای مختلف ولی غیر واقعی، روش تخریب هایی است که هر چند شناخته شده است و دیگر چندان کار ساز نیست اما باز هم تاحدی تاثیرات خاص خود را بر افراد نه چندان مطلع، باقی می گذارد.

Anonymous said...

خدمت خانم اشرافی،

«فقیهی پدر را گفت هیچ از این سخنان رنگین دلاویز متكلمان در من اثر نمی‌كند، به حكم آن‌كه نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار.
پدر گفت: ای پسر به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب كردن و در طلب عالم معصوم از فواید علم محروم ماندن، همچو نابینایی كه شبی در گل افتاده بود و می‌گفت آخر یكی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید. زنی شوخ‌طبع بشنید و گفت: تو كه چراغ نبینی به چراع چه بینی...

مرد باید كه گیرد گوش / درنوشته است پند بر دیوار
در اخلاق درویشان، سعدی
پیروز باشید