یک شعر از کتابم " دریغا از عشق"


یک شعر از کتابم " دریغا از عشق"



" سوال"


چیزی
که تراویده از خامشای هر دیوار
و باریده
از ابرهای عاشق
و پیچیده
بر گیاه صحرایی
و افتاده
برخاک
و روییده
درذهن ملول ذره ذره اش
با خاطرات درد و خون
و شکفته با بهار,
زندگی ست ?

No comments: