یک شعر

"شهر"
--------
مغرب سیاه
کمی آبی، مشرق

خانه ها
ایستاده در خواب
کاجستان سبز ِتیره
و چراغ ها آفتابی نارنجی
شب،
تجزیه شده
در کورسوهای دور و نزدیک
در پیکرم
که در خواب،
بیدار می ماند
وشهر
شهر،
چانه بر مشت نهاده
در فکر،
در فکر،
تا صبح.
منصوره اشرافی
از کتاب " دریغا از عشق" نشر شور آفرین

No comments: