کتاب " در برزخ تساوی" نگاهی به روند و تاثیرات جنبش اجتماعی زنان

پیشگفتار کتاب " در برزخ تساوی"
چرا جهان با تمام سلطه گری­ها، نابرابری­ها و بی عدالتی­ها بیشتر از این دچار انقلاب و دگرگونی نیست و نا بهنجارترین و غیرعادی ترین شرایط ، عادی و قابل تحمل جلوه می­کند؟ سلطه­ی مردانه پرتناقضی که فرمان نهادن به آن عادی تلقی می­شود. این نقل قولی غیر مستقیم  ازسخن"بوردیو" از شرایط کنونی جهان است.
حتما لازم نیست زن بود، تا معتقد به برابری انسانها در مقام زن و مرد باشیم. چرا که فیمنیسم در اذهان عامه مردم، بیشتر به غلط تداعی کننده زن سالاری است، در حالی که همان قدر که مرد سالاری پدیده­ای زشت و ستمکارانه است زن سالاری نیز به نوبه خود، می­تواند چهره­­ای زشت و به دور از انسانیت داشته باشد .
اگر معتقد باشیم زنان و مردان انسانهایی برابرند، و خواهان تساوی حقوقشان باشیم می­توانیم ادعا کنیم عدالت و مساوات در برابرنوع انسان  رعایت شدنی است و می­توانیم خواهان این تساوی در فرهنگ جامعه بوده و جایگزینی خصلتهای انسانی و یکسان، به جای خصلتهای مردسالارانه باشیم.
چرا راه دور برویم؟ برای یافتن نمادهای مردسالاری و رعایت مساوات می­توانیم جستجو را از زندگی شخصی­مان شروع کنیم و از خود بپرسیم اگر مردی در جامعه بنا به اجبار­های خاصی، تساوی حقوق اجتماعی زن و مرد را می­پذیرد، آیا درمحیط خانه و زندگی شخصی نیز، خود را ملزم به این پذیرش کرده است؟
تخطی افراد از قوانین موجود و حاکم جامعه، دردسرآفرین و مشکل ساز است و چه بسا مجازات نیز در پی داشته باشد، به همین خاطر افراد در مواجهه با جامعه خصلتهای شخصی و فردی را، اغلب به کنار نهاده و سعی در تطابق سازی خود کرده، و تنها در محیط شخصی و خصوصی شان خصلتها و فرهنگ خاص ِ خود را نمایان می­کنند. آنها اغلب درمحیط زندگی شخصی و خصوصی و خانوادگی خود قادر­ند ته مایه­های بیشتری از فرهنگ مردسالاری را جلوه­گر سازند.
در جامعه­هایی که تساوی زن و مرد در قانون به نحو کامل وجود ندارد و در جامعه رعایت نمی­شود وضعیت زنان بسیار اسفناک است، چرا که هر گاه زنی در پی اعاده حق و حقوق خود برآید جامعه و قوانینش  رابه عنوان حامی در پشت سر نخواهد داشت.
آنچه بدیهی ست، رسوبات جای گرفته در مغز مردسالاران به آسانی قابل زدودن نخواهد بود و در واقع زنان با وجود تلاش در پی به دست آوردن حقوق مساوی، همچنان احتمال اینکه در خانه­هایشان در حکم برده­ای بیش نباشند، نیز وجود دارد.
اگر زنان توانایی انجام کار­هایی مردانه را، به گواه تاریخ داشته­اند، حتی کارهایی که لازمه آن قدرت بدنی است، پس بنابراین مردان نیز توانایی انجام تمام کارهایی را که زنان بر دوش می­کشند،  دارند.
در اینجا دو حالت متصور است، یا توانایی ندارند و یا اینکه توانایی دارند ولی طفره رفته و یا تمایلی نشان نمی­دهند. اگر توانایی ندارند پس چگونه ادعای برتری دارند و اگر توانایی دارند و طفره می­روند پس سواستفاده گری و فرصتی طلبی پیشه کرده­اند.
می­توان به چشم خود ببینیم زنانی را که پا به پای مردان و چه بسا با مسولیت و وقت و انرژی بیشتر از آنها سرگرم کار و فعالیت هستند. در روستاها بسیاری از کارهای اقتصادی و امور کشاورزی و دامپروری که لازمه انجامشان قدرت بدنی است توسط زنان و در کنار وظایف و امور خانه و نگهداری از فرزندان و پخت و پز و شستشو و رسیدگی به امور آموزشی و تربیتی فرزندان انجام می­شود. علاوه بر اینکه به مرور زمان قدرت بدنی و جسمی آنها در رابطه با بارداری­های مکرر و اغلب ناخواسته و شیر دادن به کودکانشان تضعیف می­شود.
چه تعداد مردانی را می­شناسیم و سراغ داریم که کارها و وظایف زندگی مشترک را با زن خود به نحو عادلانه و به تساوی تقسیم کرده باشد؟ اما در عوض مردان زیادی را می­شناسیم که انتظار دارند زن آنها در تمام مراحل زندگی همکار ویاورشان باشد و همواره از آنها حمایت فیزیکی و روحی و معنوی کند.
از نظر مردان کار زن در خانه و انجام امور روزمره زندگی در زمره­ی کارهای بی اهمیت است و درنظامهای ارزش گذاری مردسالارانه، بر این نوع کارها ارزش و امتیازی تعلق نمی­گیرد.
بسیاری از مردان در شعار و حرف از تساوی زن و مرد سخن گفته، ولی در عمل این شیوه به سنگین تر شدن وظایف و مسولیت زنان در زندگی مشترک منتهی شده واز امتیازات اندکی که ساخت مرد سالارانه جوامع برای زن قایل شده­اند نیز محروم مانده­اند.
چرا که وقتی فقط صرفا زن باشی و برتری مردانه را پذیرفته باشی، هر چند که دخالت درتصمیم گیری­های زندگی از آنها سلب می­شود و به نقش خدمتکار خانگی تنزل می­یابی ولی مسولیت هم فقط در همان حد خدمتکار خانگی و انجام وظایف خانه داری و بچه داری خلاصه می­شود. اما اگر زنانی دم از تساوی زنند از آنها انتظار می­رود درکنارانجام وظایف زنانه، از انجام اموری که به حیطه مردان مربوط شده  نیز برآیند و در واقع از آنها خواسته می­شود که درازای ادعای برابری با مردان قادر به انجام وظایف مربوط به آنها باشند که این به سنگین­تر شدن بارآنان می­افزاید.
معیارها و فرهنگ جامعه سالیان درازی باید طی کند تا بتواند ملزم به رعایت تساوی بین زن و مرد شود. زنی که مردانه کار کند و مردانه رفتار کند قابل ستایش است ولی مردی که زنانه کار کند و رفتار کند برخلاف شان و مقام مردانگی رفتار کرده است. هنوز هم در اغلب فرهنگ­ها صدای زنانی بیشتر مورد پسند است که دارای ابهت و طنین مردانه باشد نه ظرافت زنانه. وجود زن خالی ازشخصیت و هویت است و هر آنچه که رفتار و کردارش را به مردان نزدیکتر و شبیه تر کند بر شخصیتش می­افزاید.
زنانی که به خاطر تساوی خواهی در حقوق اجتماعی با مردان پا به پای آنها کار می­کنند خسته تر و فرسوده­تر از زنانی می­شوند که برتری مردانه را پذیرفته­اند، چرا که در فرهنگ نهادینه شده مردسالارانه، مردانی که با زنان مشارکت بیشتری در امور زندگی داشته باشند با صفت "زن ذلیل" شناسایی می­شوند.
مردان در محیط­های شخصی و خانوادگی  مجاز و غیر مجاز بودن رفتارها، و معاشرتها و اعمال را تعیین می­کنند در حالی که خودشان مجازند هر گونه می­خواهند معاشرت کنند و دوستان  وتفریحات خود را انتخاب کنند و این تنها زن است که باید در انجام هر امری فقط آنچه را که شوهرمی­پسندد رعایت کند نه آنچه را که بر مبنای تفکر خود تشخیص داده است. مردان در حالی که به شدت در تلاشند تا زنان خود را در پستوی خانه­ها حفظ و پنهان کنند، به راحتی و آزادی کامل در جامعه در گشت وگذارند و بندرت پیش می­آید ماهیتشان همان چیزی باشد که به همسرشان ارایه داده­اند.
آنها این طور استدلال می­کنند که جامعه کثیف و بیمار است و هر لحظه خطرهایی در گوشه و کنار جامعه در کمین زنان نشسته است، پس بهتر است برای حفاظت و حراست از آنها رفت و آمدهای او محدود و زیرنظر و کنترل مردان باشد در حالی که خود در جامعه آزاداند، به دلیل آنکه مردند و مصون از هر گونه تعرضی و بنا براین محدودیتی از نظر حضور و معاشرت و برخورد برای آنها وجود ندارد، و همین امر نیز زمینه ساز دیدگاه برتری طلبانه آنها در مورد داشتن تجربه و نگرش اجتماعی نسبت به زنان می­شود و در نتیجه محق هستند که حرفها و تصمیم گیری­های قطعی و نهایی از جانب آنان صادر شود.
بسیار دیده شده زنان بدون شوهری، که به تنهایی بار زندگی خود و فرزندان را بر دوش کشیده­اند. آنها علاوه بر انجام وظایف خانه­داری و نگهداری فرزند، مسولیت اجتماعی را هم پذیرا بوده­اند. اما مردان اندکی یافت شده­اند که قادر به انجام این دو وظیفه در کنار هم باشند. در جوامعی مثل جوامع جهان سوم ادعای برابری با مردان، بر بار وظایف و مسئولیت زنان افزوده، هر چند که دستاوردهای مثبت اجتماعی و حقوقی آن را در دراز مدت نمی توان نادیده گرفت.
بعضی وقتها انسان برای گریز از واقعیت به دامان فانتزی پناه می­برد، با خودم فکر می­کردم ایکاش می­شد برای مدتی طولانی وظایف زنان به مردان و وظایف مردان به زنان محول می­شد و جای آنها برای مدتی با هم عوض می­شد آن­گاه شاید درک درستی از شرایط و وضعیت یکدیگر بدست می­آوردند و منصفانه­تر فکر و رفتار می­کردند.
 ----------------------------
منصوره اشرافی- پیشگفتار کتاب " در برزخ تساوی" نگاهی به روند و تاثیرات جنبش اجتماعی زنان 

No comments: