دو شعر

Diego Velázquez. Surrender of Breda (Las Lanzas). Detail. 1634/35. Oil on canvas. Museo del Prado, Madrid, Spain



 ايلهان برك (شاعر ترك)

همت شهبازی




1.

نه چنين عشق هایی ديده ام ، نه چنان جدایی هایی


وقتي به تو فکر می کنم
آهویی به خوردن آب می رود
علفزاران را در حال قد كشيدن می بینم.

هر شب با تو
یک دانه زیتون سبز
یک تکه دریای آبی
مرا فرامی گیرد

به تو فکر می کنم
گل می بافم به هر آن جایی که دستانم بگویند
به اسب ها آب می دهم
کوهها را بیش از پیش دوست مي دارم


...
2.

زیبایم سپتامبر است
و چهره ی تو آرام آرام می لرزد
زمان پایانی ندارد
مثل شعرهای ناتمام.
همچون روایت بعضی رودهاست
و بعضی دردهاست.
ما زمان را در ناخن هایمان زیستیم
(در ساحل گل آلود آرزو)
مگر عشق ما از این هم ایده آل تر است
درد یک شب طولانی غمگین را دارد.
.

No comments: