می خزم از دروازه ی تاریکی
رو به آن ذره های روشنِ ذهن،
که فرو می ریزند آرام آرام
رو به آن ذره های روشنِ ذهن،
که فرو می ریزند آرام آرام
و سرخ ِسرخ،
جامه ام را
باد،
چون گرده های گل، می پراکند
جامه ام را
باد،
چون گرده های گل، می پراکند
یک هیچ ام،
یک تردید
زنی بی نام و بی نشان
وخورشید
ازمن، طلوع می کند.
---
منصوره اشرافی- از کتاب" سکوت ِ سپری شده"
یک تردید
زنی بی نام و بی نشان
وخورشید
ازمن، طلوع می کند.
---
منصوره اشرافی- از کتاب" سکوت ِ سپری شده"
No comments:
Post a Comment