نگاهی به کتاب "این تاج خار"نوشته :منصوره اشرافی
انتشارات مینا –تهران
شاعر کاری نمی کند ،جز کشف آن . یاسان اسکا سل
شعر هنری زبانی است و زبان شامل عناصری چون
لحن ، واژه در یک ساختار دقیق ساخته شده
می باشند . اما واژه در زبان
گفتاری یک علامت ودر شعر
معنا ست . با ذکر این دو نکته وبا خوانش مجموعه
ما با پروسه هایی طراحی شده در متن روبرو
می شویم که در حال اتفاق می باشند . واین همان
نکته ای است که شعر شاعر را بر پایه
بوطیقایی استوار می گرداند که مخاطب
را به دنبال خود می کشاند .
عادت کرده ام
که دروغ بگویم :
-ممنون خوبم
در حالی که
می خواهم تف کنم
این زندگی را
که برایم ساخته اند . (ص 16)
شعر های این مجموعه پراز
تاویل متنی هستند که درچشم اندازی پر محتوا ، ساختار خود را شکل می دهند . ساختی
که بر محور
اجتماع ومصا ئب آن خوش می درخشد . وگاهی نگاهی فر
مالیستی به خود می گیرد و تعریفی برای گذشته وحال وآینده اند .
جنگ
چه راحت وآرام
در میان دشت زیبا
-بر خاک افتاده –
خفته بودند
مردو زن و کودک
وپیراهنی خون آلود
آن سوترها
سبزی یک دست علف را
خدشه دار کرده بود
مردگان زیبا . (ص 17)
ساده نویسی در این مجموعه
نکته جالبی می باشد که به چشم خوش می نشیند؛ ساده نویسی که بر مبنای آنا
تومی زنجیرههای
رو به رشد دال ها پیش می رود
؛ دال هایی که هر کدام مستقل ودر چند وجهی
نشان دادن معنا حر کت می کنند .و این همان سویه
سیال متنی است که در کنش
خوانش مشهود ومعنا ها را از پنهان به سطح می کشاند .
هم چون
حیوان گرسنه ای
می درم
هرچه را که چنگ انداختنی ست
و می بلعم
هرچه در اطرافم
می یابم
مهلتم کی به پایان می رسد ؟ (ص 21 )
شاعره زن این مجموعه بر مسند
دیالکتیکی درونی حضور خود را نشان می دهد وهمگام با دایره واژگانی انتخاب شده
استعاره را
به خدمت می گیرد و این روند بینامتنی بر کلیت
اثر سایه افکنده و در حرکتی اندیشمند از خلاء های موجود می گذرد
تا به
فضای وسیع متن می رسد و خواننده را به معنا
پیوند می دهد و خوانشگر آگاه بدین ترتیب متوجه خلق ژانر ی درحوزه اندیشه
وکلیت هستی شناسیک متن شده که شاعر آن را
آگاهانه ویا نا خوداگاه شکلی سیال داده است.
ماهی به آب
یا آب
به ماهی ؟
به گمانم / آب به ماهی
نیازمند تر است . (ص 59 )
و آخر اینکه این تاج خار
خالق دلالت هایی معناگر ، در ساده نویسی به حساب می آید و نوستالوژی از درد چند
دهه که شاعر آن را لمس وبا زبان شعر آنان را به معنا تصویر کشیده است .
حمید رضا اکبری شروه -1389 –اهواز
No comments:
Post a Comment