شعری از کتاب مرگ خلاصه شد



با تو
از یاد می‌برم
مرگ را،
وقتی موج‌وارِ کرانه‌های دور
بر تن نازک‌مان می‌کوبد

فرمانروایی‌ات را بگستران
ای بیداری تن من

صبح
به ساعت تشنگی
برمی‌خیزد
با خلسه‌ی نوری،
که آهسته و نرم
فرو می‌بارد در تن.


منصوره اشرافی
از کتاب مرگ خلاصه شد

No comments: